فیک shadow of death پارت⁴⁷
لونا « جیمین خنده شیطانی کرد و رفت بیرون....اما من قرار نبود به حرفش گوش بدم برای همین پاشدم یه تیشرت مشکی و شلوار لی مشکی پوشیدم و پالتوی سبز آبیم رو تنم کردم و خیلی آروم از اتاق بیرون اومدم و در رو بستم اما به محظ برگشتنم که سمت راهرو با جیمینی مواجح شدم که دست به سینه به دیوار تکیه داده بود.....آب دهنم رو به سختی قورت دادم و چیزی نگفتم
جیمین « میدونستم اونقدر لجباز هستی که به اخطارم گوش ندی برای همین ( تکیه امو از دیوار برداشتم و رفتم سمتش که یه قدم عقب رفت) موندم اینجا تا خدمتت برسم بچه لجباز
لونا « مطمئن بودم اگه بمونم جیمین کله ام رو میکنه.....برای همین فرار رو انتخاب کردم و از زیر دستش در رفتم و بدو بدو رفتم پایین
جیمین « از اینکه یهو فرار کرد تعجب کرده بودم اما بعدش خیلی خونسرد داد زدم « باهوش اینجا عمارت منه و کلی دوربین داره کجا فرار میکنی؟؟ فکر میکنی نمیتونم گیرت بیارم
لونا « برام مهم نبود چی میگه الان عین سگ ترسیده بودم و فقط میدویدم که با برخورد به یه نفر پهن زمین شدم....دستم رو روی سرم گذاشتم...آخ آخ....سرم رو بلند کردم و با دیدن سوهون برگام ریخت.....شتتتتتت گند زدییییییییی
سوهون « وقت بخیر لیدی....میبینم که علاوه بر بازیگر خوبی بودن دونده خوبی هم هستی....
لونا « لبخند زورکی زدم که دستش رو دراز کرد تا به کمک اون بلند شم....دستش رو گرفتم و از روی زمین بلند شدم....برگشتم و دیدم جیمین خیلی خونسرد داره میاد سمتمون و پشت سر سوهون قایم شدم
سوهون « دیدم جیمین داره میاد و براش دست تکون دادم...اما لونا پشت سرم قایم شد... پوزخندی زدم و چیزی نگفتم تا جیمین به ما رسید
جیمین« خوش اومدی سوهون
سوهون « ممنونم....میگم چیکار کردی با این بچه که از دستت فرار میکنه
جیمین « نگاهی به لونا کردم و گفتم « این بچه نافرمانی کرده باید تنبیه بشه
سوهون « آهان خب پس سریع کارم رو میگم میرم
جیمین « عجله ای نیست...بعدا خدمت این خانم میرسم...و به لونا اشاره کردم بیاد اینور
سوهون « باشه فقط صبر کن کیفم رو از داخل ماشین بیارم
جیمین « اوم برو....لونا با رفتن سوهون اومد و کنار ایستاد....دستش رو گرفتم و کشیدمش توی بغل خودم....بعدش از پشت سر جوری که نفس هام گردنش رو نوازش میکرد گفتم « خوشم نمیاد به مرد دیگه ای جز من نزدیک بشی لونا.....تنبیه ات رو سختر از این نکن...
لونا « جیمین قلبم اومد دهنم...میشه بزاری برم؟
جیمین « برو توی اتاقم و تا نگفتم حق نداری بیای بیرون....هوم؟
لونا « دست به دامن کائنات شده بودم که با این حرف جیمین با دمم گردو شکوندم و عین جت رفتم سمت اتاق
جیمین « میدونستم اونقدر لجباز هستی که به اخطارم گوش ندی برای همین ( تکیه امو از دیوار برداشتم و رفتم سمتش که یه قدم عقب رفت) موندم اینجا تا خدمتت برسم بچه لجباز
لونا « مطمئن بودم اگه بمونم جیمین کله ام رو میکنه.....برای همین فرار رو انتخاب کردم و از زیر دستش در رفتم و بدو بدو رفتم پایین
جیمین « از اینکه یهو فرار کرد تعجب کرده بودم اما بعدش خیلی خونسرد داد زدم « باهوش اینجا عمارت منه و کلی دوربین داره کجا فرار میکنی؟؟ فکر میکنی نمیتونم گیرت بیارم
لونا « برام مهم نبود چی میگه الان عین سگ ترسیده بودم و فقط میدویدم که با برخورد به یه نفر پهن زمین شدم....دستم رو روی سرم گذاشتم...آخ آخ....سرم رو بلند کردم و با دیدن سوهون برگام ریخت.....شتتتتتت گند زدییییییییی
سوهون « وقت بخیر لیدی....میبینم که علاوه بر بازیگر خوبی بودن دونده خوبی هم هستی....
لونا « لبخند زورکی زدم که دستش رو دراز کرد تا به کمک اون بلند شم....دستش رو گرفتم و از روی زمین بلند شدم....برگشتم و دیدم جیمین خیلی خونسرد داره میاد سمتمون و پشت سر سوهون قایم شدم
سوهون « دیدم جیمین داره میاد و براش دست تکون دادم...اما لونا پشت سرم قایم شد... پوزخندی زدم و چیزی نگفتم تا جیمین به ما رسید
جیمین« خوش اومدی سوهون
سوهون « ممنونم....میگم چیکار کردی با این بچه که از دستت فرار میکنه
جیمین « نگاهی به لونا کردم و گفتم « این بچه نافرمانی کرده باید تنبیه بشه
سوهون « آهان خب پس سریع کارم رو میگم میرم
جیمین « عجله ای نیست...بعدا خدمت این خانم میرسم...و به لونا اشاره کردم بیاد اینور
سوهون « باشه فقط صبر کن کیفم رو از داخل ماشین بیارم
جیمین « اوم برو....لونا با رفتن سوهون اومد و کنار ایستاد....دستش رو گرفتم و کشیدمش توی بغل خودم....بعدش از پشت سر جوری که نفس هام گردنش رو نوازش میکرد گفتم « خوشم نمیاد به مرد دیگه ای جز من نزدیک بشی لونا.....تنبیه ات رو سختر از این نکن...
لونا « جیمین قلبم اومد دهنم...میشه بزاری برم؟
جیمین « برو توی اتاقم و تا نگفتم حق نداری بیای بیرون....هوم؟
لونا « دست به دامن کائنات شده بودم که با این حرف جیمین با دمم گردو شکوندم و عین جت رفتم سمت اتاق
۸۵.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.