پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P23
ا.ت ویو
باهم داخل رفتیم که داخلش از بیرونش قشنگ تر بود تم طلایی و سفید با مکس همه جارو گشتیم که روبه مکس گفتم
ا.ت:فقط اتاق مخفی داره
مکس:آره بیا
پشت مکس راه افتادم رفتیم داخل اتاق لباس که پشت یه کمد یه دری بود رفتیم داخل در که به سمت پایین پله داشت از پله ها پایین رفتیم و به اتاقی که تم سیاه داست و متراژش از ۲۰۰ بیشتر بود
رو به مکس گفتم
ا.ت:خوبه پس همین عمارت رو میگیرم
مکس:پس بریم قرار داد رو ببندیم
ا.ت:اهوم
از همون راه که اومده بودیم رفتیم و رسیدیم به سالن عمارت مکس از روی میز سفید رنگ که با طلایی قاطی شده بود کاغذ ها رو داد و من بعد از خوندن برگه ها امضا کردم
بعد از اینکه مکس رفت منم به رانندی خودم زنگ زدم وسایلم رو بیاره
و بعد از اینکه زنگ زدم به شرکت Angel زنگ زدم
تا وسایل لازمم رو بیاره
P23
ا.ت ویو
باهم داخل رفتیم که داخلش از بیرونش قشنگ تر بود تم طلایی و سفید با مکس همه جارو گشتیم که روبه مکس گفتم
ا.ت:فقط اتاق مخفی داره
مکس:آره بیا
پشت مکس راه افتادم رفتیم داخل اتاق لباس که پشت یه کمد یه دری بود رفتیم داخل در که به سمت پایین پله داشت از پله ها پایین رفتیم و به اتاقی که تم سیاه داست و متراژش از ۲۰۰ بیشتر بود
رو به مکس گفتم
ا.ت:خوبه پس همین عمارت رو میگیرم
مکس:پس بریم قرار داد رو ببندیم
ا.ت:اهوم
از همون راه که اومده بودیم رفتیم و رسیدیم به سالن عمارت مکس از روی میز سفید رنگ که با طلایی قاطی شده بود کاغذ ها رو داد و من بعد از خوندن برگه ها امضا کردم
بعد از اینکه مکس رفت منم به رانندی خودم زنگ زدم وسایلم رو بیاره
و بعد از اینکه زنگ زدم به شرکت Angel زنگ زدم
تا وسایل لازمم رو بیاره
۱۶.۱k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.