فیک جیمین وقتی میسی معشوقه بزرگترین ارباب مافیا پارت 2
جیمین:هه ببین ممن چیزی رو بخوام میگیرم فهمیدی؟
دختره:ببخشید آقا ولی نمیشه
جیمین:(پوزخند) اونوقت چرا؟
دختره:کسی ک اینو خریده بزرگترین ارباب مافیاس!
جیمین برای یک ثانیه رفت توی فکر
اون که بزرگترین ارباب مافیاس!
یعنی چی؟
کی به اسم اون یه برده گرفته بود؟؟
تهیونگ با سرعت به اونجا اومد و نفس نفس میزد...
معلوم بود دویدش اما جیمین از اون نخواسته بود که به اینجا بیاد! پس تهیونگ برای چی اینجا بود؟
دختره:عا سلام(:
تهیونگ:س...سلام
جیمین:تهیونگ تو اینجا چیکار میکنی؟
تهیوننگ:بعدا توضیح میدم
بعد تهیونگ دست دختر برده ای که اونجا بود و گرفت و اونو تو آغوش گرم خودش کشید!
ا.ت مونده بود چیکار کنه(:
اون مرد رو اصلا نمیشناخت
پس چرا باید این مرد با ا.ت آنقدر مهربون رفتار کنه؟
دختره:ببخشید آقا ولی نمیشه
جیمین:(پوزخند) اونوقت چرا؟
دختره:کسی ک اینو خریده بزرگترین ارباب مافیاس!
جیمین برای یک ثانیه رفت توی فکر
اون که بزرگترین ارباب مافیاس!
یعنی چی؟
کی به اسم اون یه برده گرفته بود؟؟
تهیونگ با سرعت به اونجا اومد و نفس نفس میزد...
معلوم بود دویدش اما جیمین از اون نخواسته بود که به اینجا بیاد! پس تهیونگ برای چی اینجا بود؟
دختره:عا سلام(:
تهیونگ:س...سلام
جیمین:تهیونگ تو اینجا چیکار میکنی؟
تهیوننگ:بعدا توضیح میدم
بعد تهیونگ دست دختر برده ای که اونجا بود و گرفت و اونو تو آغوش گرم خودش کشید!
ا.ت مونده بود چیکار کنه(:
اون مرد رو اصلا نمیشناخت
پس چرا باید این مرد با ا.ت آنقدر مهربون رفتار کنه؟
۸۱.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.