part: 3
همه بهم دیگه سلام کردیم و بعد تعظیم کردیم
هانا: هرچی باشه مث تو منحرف نشدم
جیمین: کی گفته من منحرفم
هانا: ثابت شده اس
نامی: باز شروع کردن
جیمین: منحرفی من اندازه تو نیس
هانا: اندازه من نیس چون ماله تو بیشتره
همینجوری که دم در کمپانی بحث میکردیم
جیمین: ببینم بازم دیر خوابیدی که اینقد بیحال شدی
هانا: ارع ساعت4صبح...
حرفم با برخورد نگاهم به یونجی و سوهی که با عصبانیت زل زده بودن قط شد گور خودمو کندم قشنگ
هانا: ای خدا یادم رف برم انرژی زا بگیرم من رفتم شماها برین(لبخند زوری)
بدو بدو رفتم کافه کمپانی
هانا: میشه لطفا7تا انرژی بهم بدین
پیشخدمت: بله حتما
بعد اینکه انرژی زا هارو برداشتم و همینجوری که راه میرفتم کوله پشتیمو از شونه راستم دراووردم و از زیر بغل دست چپم دونه دونه تو کوله پشتیم
وقتی رسیدم جای اولمون دیدم هممشون همونجا موندن
هانا: چرا نرفتین
کوک: نمیدونم
سوجین: راس میگه فقط داشتیم حرف میزدیم که تو اومدی
هانا: بریم دیگه دیر میشه هفته آینده کنسرته
همه: بریم
خلاصه سوار اسانسور شدیمو هرکدوم خواستیم بریم سمت اتاق تمرین گروه هامون که جیمین منو گرف و طبق عادت همیشش لپمو گاز گرف انقد درد داش که میخواستم خفش کنم
هانا: آییییی ول کن
تا اومد بره منم گرفتمشو لپشو محکم تر از خودش گاز گرفتم
جیمین: آیییی پارک هانا ولم کن(داد)
ولش کردم
که نگاهم به کوک قفل شد که داش میخندید
فقط اون نبود همه داشتن میخندیدن
وقتی خواستم برم دوتا انگشت اشارمو ی گوشه پیشونیم گذاشتمو بعدم روبه جلو اووردمش
هانا: خدافظ پارک
و اونام رفتن اتاق تمرین خودشون اتاق تمرینامون کنار هم بود مام دیگه رفتیم تو اتاق تمرین و مشغول تمرین دنس شدیم چون مربی دنسمون اینو خوب یادمون داده بود دیگه نیازی به اون نبود که بیاد و من چون دنسر اصلی بودم باید رو دنس اعضا نظارت میکردم
هانا: هرچی باشه مث تو منحرف نشدم
جیمین: کی گفته من منحرفم
هانا: ثابت شده اس
نامی: باز شروع کردن
جیمین: منحرفی من اندازه تو نیس
هانا: اندازه من نیس چون ماله تو بیشتره
همینجوری که دم در کمپانی بحث میکردیم
جیمین: ببینم بازم دیر خوابیدی که اینقد بیحال شدی
هانا: ارع ساعت4صبح...
حرفم با برخورد نگاهم به یونجی و سوهی که با عصبانیت زل زده بودن قط شد گور خودمو کندم قشنگ
هانا: ای خدا یادم رف برم انرژی زا بگیرم من رفتم شماها برین(لبخند زوری)
بدو بدو رفتم کافه کمپانی
هانا: میشه لطفا7تا انرژی بهم بدین
پیشخدمت: بله حتما
بعد اینکه انرژی زا هارو برداشتم و همینجوری که راه میرفتم کوله پشتیمو از شونه راستم دراووردم و از زیر بغل دست چپم دونه دونه تو کوله پشتیم
وقتی رسیدم جای اولمون دیدم هممشون همونجا موندن
هانا: چرا نرفتین
کوک: نمیدونم
سوجین: راس میگه فقط داشتیم حرف میزدیم که تو اومدی
هانا: بریم دیگه دیر میشه هفته آینده کنسرته
همه: بریم
خلاصه سوار اسانسور شدیمو هرکدوم خواستیم بریم سمت اتاق تمرین گروه هامون که جیمین منو گرف و طبق عادت همیشش لپمو گاز گرف انقد درد داش که میخواستم خفش کنم
هانا: آییییی ول کن
تا اومد بره منم گرفتمشو لپشو محکم تر از خودش گاز گرفتم
جیمین: آیییی پارک هانا ولم کن(داد)
ولش کردم
که نگاهم به کوک قفل شد که داش میخندید
فقط اون نبود همه داشتن میخندیدن
وقتی خواستم برم دوتا انگشت اشارمو ی گوشه پیشونیم گذاشتمو بعدم روبه جلو اووردمش
هانا: خدافظ پارک
و اونام رفتن اتاق تمرین خودشون اتاق تمرینامون کنار هم بود مام دیگه رفتیم تو اتاق تمرین و مشغول تمرین دنس شدیم چون مربی دنسمون اینو خوب یادمون داده بود دیگه نیازی به اون نبود که بیاد و من چون دنسر اصلی بودم باید رو دنس اعضا نظارت میکردم
۸.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.