رمان :من طراح دنس جدید هستم
پارت ۵👅
جیدا بعد از چند ثانیه فکر کردن گفت : قبلا هم چند نفر دیگه منو با این دختر اشتباه گرفته بودن اما من فکر نمیکردم قضیه جدی باشه ...
تهیونگ:جیدا؟!!! اسمتو گذاشتی جیدا؟؟؟!!!
فکر کردی اگه اسمتو عوض کنی نمیشناسمت ؟ حتی از ده کیلومتری هم دوست دختری که ولم کرد و غیبش زد رو تشخیص میدم .
جیدا: گوش کن من اون دختر نیستم
تهیونگ با داد و اخم اومد جلو و گفت: ثابت کن
کوکی بازوی تهیونگ و گرفت و اروم گفت :آروم باش لطفا
جیدا با خونسردی : چطور باید ثابتش کنم ؟
تهیونگ دستشو گرفت و دنبال خودش کشوند و اونو برد سمت زختکن و درو قفل کرد
جیدا: منو اوردی اینجا که چی بشه؟
تهیونگ:در بیار . شلوار کوفتیتو در بیار هونا
جیدا:هونا؟ پس اسمش هونا بوده! متاسفم ولی دلیلشو باید بهم بگی
تهیونگ با چشمای خمار به سمت جیدا قدم برداشت و با صدای خسته ای گفت : هونایی که من میشناسم رو رون پاش یه سوختگیِ قدیمی داره ...
جیدا با کمی حس ترس شلوارشو کمی پایین کشید اما تهیونگ با گستاخی دستشو سمت لوار برد و اونو پایین تر کشید و ...
جیدا: دیدی ؟ من سوختگی ای ندارم
تهیونگ که دید رون جیدا سفیده سفیده سریع چشماشو برداشت و پشتشو کرد و نشست رو یکی از صندلی ها و سرشو تو دستش گرفت .
جیدا:
ناراحت بودم که چرا دیدار اولم با اعضا باید انقدر بد پیش بره اما دیدن تهیونگ تو اون شرایط قلبمو کباب کرد و به خاطر اشتباهش بخشیدمش و سمتش رفتم .درست رو به روش ، روی زمین نشستم و بهش نگاه کردم .
: ببین ، متاسفم که من اون دختر نیستم
_ نیازی نیست متاسف باشی من از اون متنفرم .اون قلب منو له کرد .منو بازی داد و ...
جیدا: ولی من قرار نیست تو له کنم ، دوست دارم مثل یه دوست کنارت باشم و کمکت کنم ، فقط کافیه بهم اعتماد کنی و منو مثل اون شیش تا پسر دوست داشته باشی و بهم اجازه بدی تا ازت مراقبت کنم .
تهیونگ:
حرفاش دلمو گرم کرد ، انگار ده سال بود میشناختمش .اونقدر صمیمی برخورد کرد که دلم خواست با تمام وجود بهش اعتماد کنم .
جیدا: بهم اجازه میدی تو دوست جدیدت باشم ؟
تهیونگ اشک کوچیکی که از بغل چشمش بیرون اومد رو پاک کرد و با لبخند سرشو تکون داد .
جیهوپ: این تهیونگ شیطون دختررو کجا برد ؟
کوکی: میگم ما بریم خوابگاه تهیونگ خودش میاد .
جین :اره من خیلی خستم .
شوگا : دوست دارم فقط برسم به تختم ، همین
جیهوپ: اووووه .نه بابا خواب چیه من تازه میخوام برم ببینم پیج جیدا چطوریه .
جیمین: پس منم باهات تویه تخت تو میخوابم هوسوک🤣
لعنتی تو که تا اینجا اومدی کامنتم بزار دیگه🤭
جیدا بعد از چند ثانیه فکر کردن گفت : قبلا هم چند نفر دیگه منو با این دختر اشتباه گرفته بودن اما من فکر نمیکردم قضیه جدی باشه ...
تهیونگ:جیدا؟!!! اسمتو گذاشتی جیدا؟؟؟!!!
فکر کردی اگه اسمتو عوض کنی نمیشناسمت ؟ حتی از ده کیلومتری هم دوست دختری که ولم کرد و غیبش زد رو تشخیص میدم .
جیدا: گوش کن من اون دختر نیستم
تهیونگ با داد و اخم اومد جلو و گفت: ثابت کن
کوکی بازوی تهیونگ و گرفت و اروم گفت :آروم باش لطفا
جیدا با خونسردی : چطور باید ثابتش کنم ؟
تهیونگ دستشو گرفت و دنبال خودش کشوند و اونو برد سمت زختکن و درو قفل کرد
جیدا: منو اوردی اینجا که چی بشه؟
تهیونگ:در بیار . شلوار کوفتیتو در بیار هونا
جیدا:هونا؟ پس اسمش هونا بوده! متاسفم ولی دلیلشو باید بهم بگی
تهیونگ با چشمای خمار به سمت جیدا قدم برداشت و با صدای خسته ای گفت : هونایی که من میشناسم رو رون پاش یه سوختگیِ قدیمی داره ...
جیدا با کمی حس ترس شلوارشو کمی پایین کشید اما تهیونگ با گستاخی دستشو سمت لوار برد و اونو پایین تر کشید و ...
جیدا: دیدی ؟ من سوختگی ای ندارم
تهیونگ که دید رون جیدا سفیده سفیده سریع چشماشو برداشت و پشتشو کرد و نشست رو یکی از صندلی ها و سرشو تو دستش گرفت .
جیدا:
ناراحت بودم که چرا دیدار اولم با اعضا باید انقدر بد پیش بره اما دیدن تهیونگ تو اون شرایط قلبمو کباب کرد و به خاطر اشتباهش بخشیدمش و سمتش رفتم .درست رو به روش ، روی زمین نشستم و بهش نگاه کردم .
: ببین ، متاسفم که من اون دختر نیستم
_ نیازی نیست متاسف باشی من از اون متنفرم .اون قلب منو له کرد .منو بازی داد و ...
جیدا: ولی من قرار نیست تو له کنم ، دوست دارم مثل یه دوست کنارت باشم و کمکت کنم ، فقط کافیه بهم اعتماد کنی و منو مثل اون شیش تا پسر دوست داشته باشی و بهم اجازه بدی تا ازت مراقبت کنم .
تهیونگ:
حرفاش دلمو گرم کرد ، انگار ده سال بود میشناختمش .اونقدر صمیمی برخورد کرد که دلم خواست با تمام وجود بهش اعتماد کنم .
جیدا: بهم اجازه میدی تو دوست جدیدت باشم ؟
تهیونگ اشک کوچیکی که از بغل چشمش بیرون اومد رو پاک کرد و با لبخند سرشو تکون داد .
جیهوپ: این تهیونگ شیطون دختررو کجا برد ؟
کوکی: میگم ما بریم خوابگاه تهیونگ خودش میاد .
جین :اره من خیلی خستم .
شوگا : دوست دارم فقط برسم به تختم ، همین
جیهوپ: اووووه .نه بابا خواب چیه من تازه میخوام برم ببینم پیج جیدا چطوریه .
جیمین: پس منم باهات تویه تخت تو میخوابم هوسوک🤣
لعنتی تو که تا اینجا اومدی کامنتم بزار دیگه🤭
۶.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.