یه قهوه ای تلخ ☕ پارت ۳♡☆♡☆♡☆♡n n♡☆♡☆♡☆♡
و بعد رفتیم اونجا وقتی وارد شدیم یه دختر آمد و گفت (بچه ها اسم اون دختره جنی هست)
جنی: دیدم تهیونگ آمد و دیدم که دستش داخل دست یه دختر هست
جنی:های تهیونگ
آ/ت: رو به من کرد و گفت
جنی:ببخشید شما
آ/ت: آ/ت هستم از دیدنتون خوشحالم (بهتر خوشحال نباشی😁)
جنی : همچنین
تهیونگ: آ/ت بیا بریم اتاقت نشون بدم
آ/ت: اوکی بریم
تهیونگ : اینجا اتاق تو هست تازه زیاد با اون دختره که دیدی نگرد پشیمون میشی
جنی: رفتن بالا نکنه تهیونگ عاشق دخترا بشه باید کاری کنم که از چشم بیفته
تازه از منم خوشگل تر بود
تهیونگ آمد پاین
جنی :نکنه با اون دختره رابطه داری
تهیونگ: دنبال فوضولش بودم که پیدا شد
آ/ت: وسایلم چیدم در باز شد روم کردم اونور دیدم اون
بچه ها برای پارت بعد ۱۳ تا لایک ۸ تا کامنت
دوستون دارم 💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗
جنی: دیدم تهیونگ آمد و دیدم که دستش داخل دست یه دختر هست
جنی:های تهیونگ
آ/ت: رو به من کرد و گفت
جنی:ببخشید شما
آ/ت: آ/ت هستم از دیدنتون خوشحالم (بهتر خوشحال نباشی😁)
جنی : همچنین
تهیونگ: آ/ت بیا بریم اتاقت نشون بدم
آ/ت: اوکی بریم
تهیونگ : اینجا اتاق تو هست تازه زیاد با اون دختره که دیدی نگرد پشیمون میشی
جنی: رفتن بالا نکنه تهیونگ عاشق دخترا بشه باید کاری کنم که از چشم بیفته
تازه از منم خوشگل تر بود
تهیونگ آمد پاین
جنی :نکنه با اون دختره رابطه داری
تهیونگ: دنبال فوضولش بودم که پیدا شد
آ/ت: وسایلم چیدم در باز شد روم کردم اونور دیدم اون
بچه ها برای پارت بعد ۱۳ تا لایک ۸ تا کامنت
دوستون دارم 💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗
۲.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.