خیانت کردی ولی من لعنتی هنوز عاشقتم(۴)part فصل ۲
۱۰ روز بعد
هرچی بیشتر میگذشت درد قلبم شدید تر میشد دستمو روش گذاشتمو فشار دادم
+آروم بگیر لعنتی
با چیزی که رو به روم دیدم برای چند ثانیه همچی متوقف شد خودش بود جیم!!
رد خونشو زدم
با خوشحالی واردش شدم اون که منو نمیبینه حداقل این ۱۵ روز رو اینجا میمونم و صورت زیباشو میبینم
از بغل شروع کردم به تماشا کردنش تا برگشت سمتم جیغ بلندی کشید
خودمم ترسیدم رفتم سمتش عقب رفت با تعجب بهش نگاه کردم تا خواستم بهش دست بزنم لب زد
_د..دست بهم ن...نزن
با حیرت بهش نگاه کردم
+ببینم تو منو میبینی؟
_مگه کورم؟
+واقعا میبینی؟
_تو توی خونه من چه غلطی میکنی این قرصای زد افسردگی رو خوردم بازم توهم زدم
+من توهم نیستم
_باشه باشه
+منم پارک جیمین شوهرت
_باید دوز قرصارو بیارم پایین
+بشین حرف بزنیم
_هنوز انقد دیوونه نشدم با توهمم حرف بزنم
+ولی من واقعیم
اشک تو چشماش حلقه زد
_ج..جیمین من خیلی وقته مرده
از اینکه گفت جیمینه من دلم قیلی ویلی رفت
_شوهرت کنارته بزار برات تعریف کنم من وقتی خودکشی کردم توی آسمون توسط خدایان مجازات شدم و به زمین فرستاده شدم ولی من درحال حاضر یه روح هستم از اینکه تو تونستی منو ببینی تعجب میکنم یک سال و ۱ ماه وقت دارم تا زندکی کنم که یک سال و ۱۵ روزش صرف پیدا کردنت گذشت من تا ۱۵ روز دیگه تجزیه میشم و ناپدید میشم
میخواستم برای آخرین بار ببینمت
قبل از اینکه این قلب درد روحمو بگیره و برای همیشه به دنیای فراموش شدگان برم
جیم ویو
با تعجب نگاش میکردم نمیتونستم باور کنم مونده بودم بخندم یا گریه کنم این پارک جیمینه؟پارک جیمین خودم؟
میخواستم بپرم بغلش و ببوسمش ولی منصرف شدم
اینهمه مدت خیانت کرده نمیخوام بفهمه هنوز دوسش دارم
خیلی دوسش دارم این یکسالو با قرص های ضد افسردگی و روان پزشک زنده موندم
من جیمینمو ۱۵ روز دیگه برای بار دوم از دست میدم؟
۱۴ روز بعد
این چند روزه هرجا میرم جیمین دنبالم میاد و بم خیره میشه از کاراش خندم میگرفت ولی چطور میتونم برای بار دوم از دستش بدم جیمینا کاش میتونستم بت بگم چقد عاشقتم
چشمامو بستمو خودمو به تاریکی شب سپردم با صدای ناله از جام بلند شدم
با سرعت رفتم پایین با جیزی که دیدم وحشت کردم جیمین دو زانو روی زمین نشسته بود و دستش روی قلبش بود از لای انگشتاش خون میچکید
با وحشت نگاهش کردم
+و..وقتشه ج..جیم دوست دارم خداحافظ
گونه هام از شدت گریه خیس شده بود
_نههه نرو خواهش میکنمممم(با گریه شدید)
دستامو روی زمین گذاشتم و بی قرار اشک میریختم جیمینم داشت جلوم نابود میشد بدنش شروع کرد به پودر شدن و تبدیل شدن به دونه های ریز و روی هوا معلق شد بدن جیمین داشت جلوم از بین میرفت
تموم شد!
دیگه پارک جیمینی وجود نداره
خداحافظ! خداحافظ قشنگ ترین دلیل زندگیم!
هرچی بیشتر میگذشت درد قلبم شدید تر میشد دستمو روش گذاشتمو فشار دادم
+آروم بگیر لعنتی
با چیزی که رو به روم دیدم برای چند ثانیه همچی متوقف شد خودش بود جیم!!
رد خونشو زدم
با خوشحالی واردش شدم اون که منو نمیبینه حداقل این ۱۵ روز رو اینجا میمونم و صورت زیباشو میبینم
از بغل شروع کردم به تماشا کردنش تا برگشت سمتم جیغ بلندی کشید
خودمم ترسیدم رفتم سمتش عقب رفت با تعجب بهش نگاه کردم تا خواستم بهش دست بزنم لب زد
_د..دست بهم ن...نزن
با حیرت بهش نگاه کردم
+ببینم تو منو میبینی؟
_مگه کورم؟
+واقعا میبینی؟
_تو توی خونه من چه غلطی میکنی این قرصای زد افسردگی رو خوردم بازم توهم زدم
+من توهم نیستم
_باشه باشه
+منم پارک جیمین شوهرت
_باید دوز قرصارو بیارم پایین
+بشین حرف بزنیم
_هنوز انقد دیوونه نشدم با توهمم حرف بزنم
+ولی من واقعیم
اشک تو چشماش حلقه زد
_ج..جیمین من خیلی وقته مرده
از اینکه گفت جیمینه من دلم قیلی ویلی رفت
_شوهرت کنارته بزار برات تعریف کنم من وقتی خودکشی کردم توی آسمون توسط خدایان مجازات شدم و به زمین فرستاده شدم ولی من درحال حاضر یه روح هستم از اینکه تو تونستی منو ببینی تعجب میکنم یک سال و ۱ ماه وقت دارم تا زندکی کنم که یک سال و ۱۵ روزش صرف پیدا کردنت گذشت من تا ۱۵ روز دیگه تجزیه میشم و ناپدید میشم
میخواستم برای آخرین بار ببینمت
قبل از اینکه این قلب درد روحمو بگیره و برای همیشه به دنیای فراموش شدگان برم
جیم ویو
با تعجب نگاش میکردم نمیتونستم باور کنم مونده بودم بخندم یا گریه کنم این پارک جیمینه؟پارک جیمین خودم؟
میخواستم بپرم بغلش و ببوسمش ولی منصرف شدم
اینهمه مدت خیانت کرده نمیخوام بفهمه هنوز دوسش دارم
خیلی دوسش دارم این یکسالو با قرص های ضد افسردگی و روان پزشک زنده موندم
من جیمینمو ۱۵ روز دیگه برای بار دوم از دست میدم؟
۱۴ روز بعد
این چند روزه هرجا میرم جیمین دنبالم میاد و بم خیره میشه از کاراش خندم میگرفت ولی چطور میتونم برای بار دوم از دستش بدم جیمینا کاش میتونستم بت بگم چقد عاشقتم
چشمامو بستمو خودمو به تاریکی شب سپردم با صدای ناله از جام بلند شدم
با سرعت رفتم پایین با جیزی که دیدم وحشت کردم جیمین دو زانو روی زمین نشسته بود و دستش روی قلبش بود از لای انگشتاش خون میچکید
با وحشت نگاهش کردم
+و..وقتشه ج..جیم دوست دارم خداحافظ
گونه هام از شدت گریه خیس شده بود
_نههه نرو خواهش میکنمممم(با گریه شدید)
دستامو روی زمین گذاشتم و بی قرار اشک میریختم جیمینم داشت جلوم نابود میشد بدنش شروع کرد به پودر شدن و تبدیل شدن به دونه های ریز و روی هوا معلق شد بدن جیمین داشت جلوم از بین میرفت
تموم شد!
دیگه پارک جیمینی وجود نداره
خداحافظ! خداحافظ قشنگ ترین دلیل زندگیم!
۶۰.۹k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.