خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت20
ویو ا. ت
رفتم تو اتاق که یکی در زد گفتم
کیه
=منم
وا چرا در میزنی بیا تو
=گفتم شاید داری لباس عوض میکنی
اها ن یکم دراز میکشم بعد عوض میکنم چیشده
=فک کنم خیلی از ما ترسیدن
+ اوم
=فک نکنم پیشمون بمونن
+حالا بیا امید وار باشیم
=اوم خب تو چی نگران نیستی
+چرا معلومه که هستم حقیقتش فکرم بد درگیر شدع
=چرا
+کوک و اعضا حالا بیشتر کوک باید فردا این شک رو از بین ببرم
=باشه کمتر فک کن من برم بخوابم
+ خوب بخوابی شبت بخیر
=توهم همینطور شب بخیر
فردا
زود بیدار شدم و رفتم تو اشپز خونه و شروع کردم به صبحونه پختن دیدم صدای در اومد لیا بود
=سیلام صبح بخیر وای چه بوی غذای راه انداختی توخونه اول صبحی(خوابالو)
+ سیلام شکمو صبحت هم بخیر باید صبحونه خوب بخورن تا سر تمرین ضعف نکنن
=راست میگی دمت گرم من برم یه اب به صورتم بزنم بیام کمک
+ اشکال نداره اگه میخوای بخواب
=ن دیگه بیدار شدم
اوکی
لیا بعد چند مین اومد و صبحونه رو پختیم و میز رو چیدیم بعد هم الان باید اعضا رو بیدار میکردیم من رفتم کوک رو بیدار کردم چون از ما نمیترسی که اون بره بقیه رو بیدار کنه ول رفت سمت در نامجون بیدارش کرد بعد دوتای بقیه رو بیدار کردن همه اومدن پایین جز شوگا
•"~٪*،_سلام صبح بخیر
= سلام صبح شما هم بخیر
شوگا کو
_ترسیدیم بیدارش کنیم
=ولی اگه بیدارش نکنید که نمیشه
+ حقیقتا حق دارید بترسید ول بریم من بیدارش میکنم
٪ببین مطمئنی؟
•خیلی دل داری ها
+ بریم خدا به امید خودت
اروم رقتم تو اتاق دیدم مثل یه پیشی کوشولو خوابه اعضا هم از در اتاق نگا میکردن ارون رفتم سمت شوگا اروم دستم رو روی شونش گذاشتم و گفتم
یونگی یونگی بیدار شو صبح شده رای دادم صبحونه بخوری بعد هم برای کمپانی دیر میشه ها
+ یونگی پاشو(اروم شونه شو تکون دارم)
دیدم اروم داره چشماشو باز میکنه تا منو دید تعجب کرد برای اینکه نترسم یه لبخند ریز زد و گفت
"سلام صبح بخیر تو برو منم الان میام
+سلام صبح بخیر اوم باشه منتظریم
اومدم بیرون که همه ردو اومدن پیشم
، چیشده
+ هیچی بیدارش کردم گفت الان میاد
~عصبی نشد
+ن تازه خیلی خوب و اروم بود
*من نمیدونم بریم سر میز تا اونم بیاد
=ارع بریم رفتیم سر میز شوگا هم اومد و صبحونه خوردیم و بعد صبحونه رفتیم تو سالن نشستیم
پارت20
ویو ا. ت
رفتم تو اتاق که یکی در زد گفتم
کیه
=منم
وا چرا در میزنی بیا تو
=گفتم شاید داری لباس عوض میکنی
اها ن یکم دراز میکشم بعد عوض میکنم چیشده
=فک کنم خیلی از ما ترسیدن
+ اوم
=فک نکنم پیشمون بمونن
+حالا بیا امید وار باشیم
=اوم خب تو چی نگران نیستی
+چرا معلومه که هستم حقیقتش فکرم بد درگیر شدع
=چرا
+کوک و اعضا حالا بیشتر کوک باید فردا این شک رو از بین ببرم
=باشه کمتر فک کن من برم بخوابم
+ خوب بخوابی شبت بخیر
=توهم همینطور شب بخیر
فردا
زود بیدار شدم و رفتم تو اشپز خونه و شروع کردم به صبحونه پختن دیدم صدای در اومد لیا بود
=سیلام صبح بخیر وای چه بوی غذای راه انداختی توخونه اول صبحی(خوابالو)
+ سیلام شکمو صبحت هم بخیر باید صبحونه خوب بخورن تا سر تمرین ضعف نکنن
=راست میگی دمت گرم من برم یه اب به صورتم بزنم بیام کمک
+ اشکال نداره اگه میخوای بخواب
=ن دیگه بیدار شدم
اوکی
لیا بعد چند مین اومد و صبحونه رو پختیم و میز رو چیدیم بعد هم الان باید اعضا رو بیدار میکردیم من رفتم کوک رو بیدار کردم چون از ما نمیترسی که اون بره بقیه رو بیدار کنه ول رفت سمت در نامجون بیدارش کرد بعد دوتای بقیه رو بیدار کردن همه اومدن پایین جز شوگا
•"~٪*،_سلام صبح بخیر
= سلام صبح شما هم بخیر
شوگا کو
_ترسیدیم بیدارش کنیم
=ولی اگه بیدارش نکنید که نمیشه
+ حقیقتا حق دارید بترسید ول بریم من بیدارش میکنم
٪ببین مطمئنی؟
•خیلی دل داری ها
+ بریم خدا به امید خودت
اروم رقتم تو اتاق دیدم مثل یه پیشی کوشولو خوابه اعضا هم از در اتاق نگا میکردن ارون رفتم سمت شوگا اروم دستم رو روی شونش گذاشتم و گفتم
یونگی یونگی بیدار شو صبح شده رای دادم صبحونه بخوری بعد هم برای کمپانی دیر میشه ها
+ یونگی پاشو(اروم شونه شو تکون دارم)
دیدم اروم داره چشماشو باز میکنه تا منو دید تعجب کرد برای اینکه نترسم یه لبخند ریز زد و گفت
"سلام صبح بخیر تو برو منم الان میام
+سلام صبح بخیر اوم باشه منتظریم
اومدم بیرون که همه ردو اومدن پیشم
، چیشده
+ هیچی بیدارش کردم گفت الان میاد
~عصبی نشد
+ن تازه خیلی خوب و اروم بود
*من نمیدونم بریم سر میز تا اونم بیاد
=ارع بریم رفتیم سر میز شوگا هم اومد و صبحونه خوردیم و بعد صبحونه رفتیم تو سالن نشستیم
۵.۵k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.