فیروز (پیروز) نهاوندی (د ۲۳ ه.ق - ۶۴۴ م) که بیشتر با کنی
فیروز (پیروز) نهاوندی (د ۲۳ ه.ق - ۶۴۴ م) که بیشتر با کنیه ابولؤلؤ و همینطور به لقب باباشجاعالدین شناخته میشود، یکی از شخصیتهای تاریخی در صدر اسلام است که به سبب قتل عمر بن خطاب به شهرت رسیدهاست.
پیروز از مردمان نهاوند بود. در نزدیکی همدان امروزی. البته در برخی از منابع تاریخی نیز او را اهل کاشان قلمداد کردهاند.
وی پیش از یورش اعراب و زمانی که ایرانیان زندگی آسودهای داشتند، همچون دیگر هموطنان خویش در آرامش روزگار را سپری میکرد. دختری داشت به نام مروارید و به شدت به او عشق میورزید.
در آن زمان ایرانیان در اوج آسایش و شوکت روزگار را سپری میکردد. مملکت با وجودی که در اواخر دوران ساسانی دچار مشکلاتی عدیده سیاسی شده بود، اما در داخل کشور مردمان از ثروتهای مادی و معنوی انباشته شدهی چند هزار ساله بهره میبردند روزگار خوشی داشتند.
اما با آغاز یورش اعراب و سیاه شدن روزگار ایرانیان، پیروز نیز اسیر شد. او سرباز سپاه ساسانی بود و در قادسیه نیز با اعراب جنگید. اما همچون بسیاری از دیگر سربازان ایرانی، با شکست ساسانیان، وی نیز به اسارت درآمد.
پیروز دوران اسارت خود را در حجاز سپری میکرد. وی مدتی برده “مغیرهبنشعبه” بود. مغیره بدلیل اینکه پیروز دستان قدرتمندی داشت و آهنگری و نجاری بلد بود، همواره بیشتر از حد معمول از او کار میکشید و در عین خال، جیرهی خوراک ناچیزی به وی میداد.
او را در زمان اسارت، اعراب با نام ابولولو میشناختند. لولو ترجمه عربی واژه پارسی مروارید است. ابو نیز به معنای پدر میباشد. بنابراین ابولولو معادل «پدر مروارید» در زبان ماست.
در مورد داستان زندگی پیروز در دوران اسارت، مطالب مختلفی در تاریخ ثبت شده است. بر پایه بعضی از منابع، وی به دلیل مشکلات مالی و دستمزد ناچیزی که از مغیره دریافت میکرد، به عمر خلیفه مسلمانان شکایت برد اما عمر شکایت وی را نپذیرفت. در نتیجه میان آن دو مشاجرهای در گرفت و پیروز که از قدیم به واسطه تجاوز اعراب به ناموس ایرانی، کینهای شدید از عمر در دل داشت، نقشه قتل او را کشید.
چندی بعد مشغول به ساخت آسیاب شد. همزمان خنجر دوسری نیز ساخت. روزی که عمر برای دیدن آسیاب آمده بود، با آن خنجر به عمر حمله کرد و او را کشت. در هنگام فرار، محافظان عمر را نیز یا کشته و یا زخمی کرد.
بنا بر روایتی دیگر پیروز در مسجد به عمر حمله کرد و با شش ضربه او را کشت. سپس به سرعت از میان جمعیت عبور کرد و به هر کس که میخواست بر او شمشیر بکشد ضربتی وارد نمود.
به نقل از تاریخ طبری پس از مرگ عمر پسرش مروارید دختر فیروز و همسرش راکشت
فیروز مورد ستایش شیعه وغضب اهل سنت است
پیروز از مردمان نهاوند بود. در نزدیکی همدان امروزی. البته در برخی از منابع تاریخی نیز او را اهل کاشان قلمداد کردهاند.
وی پیش از یورش اعراب و زمانی که ایرانیان زندگی آسودهای داشتند، همچون دیگر هموطنان خویش در آرامش روزگار را سپری میکرد. دختری داشت به نام مروارید و به شدت به او عشق میورزید.
در آن زمان ایرانیان در اوج آسایش و شوکت روزگار را سپری میکردد. مملکت با وجودی که در اواخر دوران ساسانی دچار مشکلاتی عدیده سیاسی شده بود، اما در داخل کشور مردمان از ثروتهای مادی و معنوی انباشته شدهی چند هزار ساله بهره میبردند روزگار خوشی داشتند.
اما با آغاز یورش اعراب و سیاه شدن روزگار ایرانیان، پیروز نیز اسیر شد. او سرباز سپاه ساسانی بود و در قادسیه نیز با اعراب جنگید. اما همچون بسیاری از دیگر سربازان ایرانی، با شکست ساسانیان، وی نیز به اسارت درآمد.
پیروز دوران اسارت خود را در حجاز سپری میکرد. وی مدتی برده “مغیرهبنشعبه” بود. مغیره بدلیل اینکه پیروز دستان قدرتمندی داشت و آهنگری و نجاری بلد بود، همواره بیشتر از حد معمول از او کار میکشید و در عین خال، جیرهی خوراک ناچیزی به وی میداد.
او را در زمان اسارت، اعراب با نام ابولولو میشناختند. لولو ترجمه عربی واژه پارسی مروارید است. ابو نیز به معنای پدر میباشد. بنابراین ابولولو معادل «پدر مروارید» در زبان ماست.
در مورد داستان زندگی پیروز در دوران اسارت، مطالب مختلفی در تاریخ ثبت شده است. بر پایه بعضی از منابع، وی به دلیل مشکلات مالی و دستمزد ناچیزی که از مغیره دریافت میکرد، به عمر خلیفه مسلمانان شکایت برد اما عمر شکایت وی را نپذیرفت. در نتیجه میان آن دو مشاجرهای در گرفت و پیروز که از قدیم به واسطه تجاوز اعراب به ناموس ایرانی، کینهای شدید از عمر در دل داشت، نقشه قتل او را کشید.
چندی بعد مشغول به ساخت آسیاب شد. همزمان خنجر دوسری نیز ساخت. روزی که عمر برای دیدن آسیاب آمده بود، با آن خنجر به عمر حمله کرد و او را کشت. در هنگام فرار، محافظان عمر را نیز یا کشته و یا زخمی کرد.
بنا بر روایتی دیگر پیروز در مسجد به عمر حمله کرد و با شش ضربه او را کشت. سپس به سرعت از میان جمعیت عبور کرد و به هر کس که میخواست بر او شمشیر بکشد ضربتی وارد نمود.
به نقل از تاریخ طبری پس از مرگ عمر پسرش مروارید دختر فیروز و همسرش راکشت
فیروز مورد ستایش شیعه وغضب اهل سنت است
۱۵.۰k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲