پارت ۲

ا/ت :«اون وقت چجوری می خوای این کار رو بکنی؟
سانگ وو:« می تونم ی چند تا دوست برات جور کنم
_نه مرسی ، از نظرم این دوست ها قلابی هستن
_ چیه نکنه میخوای با من دوست شی
_هههههممممم ، بی ادبی نباشه ولی همین جوری راحتم
_پس چرا داشتی به من نگاه میکردی ؟
_چون نسبتاً تازه دیدمت ، امروز صبح و فقط می خواستم از دور ببینم چه جور آدمی هستی ، البته ببخشید اون شکلی نگاهت کردم
_نه اشکالی نداره ،بخاطر موهات ندیدم داشتی نگاهم میکردی ، فکر کردم می خوای حرف بزنی برای همین اومدم.....

ووووووووووووووووممممممممممم ووووووووووووووووممممممممممم (صدای زنگ گوشی )

_وای ببخشید باید برم ، کلاسم داره شروع میشه
_اسکالی نداره منم کار دارم ، از دیدنت خوشحال شدم ا/ت
_منم همین طور ، خداحافظ
_خداحافظ

(دویدن به سمت کلاس ) وای وای وای وای وای وای وای وای ، من همین الان با محبوب ترین فرد اینجا حرف زدم سانگ وو _سان ، اصلا باور نمیشه ،هیچکس حتی اسم من هم یادش نیست . از وقتی توی حیاط اینجا دیدنش همش داشتم بهش فکر میکردم که برم باهاش حرف بزنم ، وووووووییییییییییی