✅ای اسب سرکش عاقبت افتاده یالت کرده اند
ای دل نمی دانــــــم چرا عمریست لالت کرده اند
در خلوتی با آینه غـــــــــــــــرق سوالت کرده اند
پرواز هم افسانه ایست ای مرغ زخمی سالهاست
کاین دانه های در قفس غــــافل ز بالت کرده اند
از موج های سرکش دریا دلت جـــا مانده است
یا ماسه های گرم ساحل بــــی خیالت کرده اند؟
دیگر عروس گریه در چشمت نمی رقصد چرا؟
محتاج حتی قطــــره ای اشک زلالت کرده اند
ای باغ حاصل سوخته این دیم کــــاران حسود
محتاج حتی یک سبد احساس کـــالت کرده اند
تنگ بلور دوره ی پـــــــارینه سنــگ عاشقی
این باستان کاوان دل آخـــــر سفالت کرده
بر خاک ایلت مانده ای فرصت برای کوچ نیست
ای اسب سرکش عاقبت افتاده یالت کرده اند
هر وقت فرصت بود تا عاشق شوی چون آینه
زنگار های فـــــاصله در آه چالت کرده اند ...
👤شاعر معاصر لرستان زنده یاد بهمن کرم اللهی
در خلوتی با آینه غـــــــــــــــرق سوالت کرده اند
پرواز هم افسانه ایست ای مرغ زخمی سالهاست
کاین دانه های در قفس غــــافل ز بالت کرده اند
از موج های سرکش دریا دلت جـــا مانده است
یا ماسه های گرم ساحل بــــی خیالت کرده اند؟
دیگر عروس گریه در چشمت نمی رقصد چرا؟
محتاج حتی قطــــره ای اشک زلالت کرده اند
ای باغ حاصل سوخته این دیم کــــاران حسود
محتاج حتی یک سبد احساس کـــالت کرده اند
تنگ بلور دوره ی پـــــــارینه سنــگ عاشقی
این باستان کاوان دل آخـــــر سفالت کرده
بر خاک ایلت مانده ای فرصت برای کوچ نیست
ای اسب سرکش عاقبت افتاده یالت کرده اند
هر وقت فرصت بود تا عاشق شوی چون آینه
زنگار های فـــــاصله در آه چالت کرده اند ...
👤شاعر معاصر لرستان زنده یاد بهمن کرم اللهی
۲.۳k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.