وقتی میری بار پارت ۳۷
& ا.ت بیا بریم سر صحبت و با کوک باز کنیم و یه جوری بهش بفهمونیم قراره ازدواج کنیم
+چرا باید همچین کاری کنیم؟؟
&دوست دارم حسودی کردنشو ببینم
( رفتن طرف میز کوک )
_ به به رفقای قدیمی
& سلام کوک
+ سلام
_ خوشحالم از دیدنتون
& ماهم ( ا.ت رو به خودش نزدیک می کنه )
_ راستش بابای ا.ت رو فکر کنم نمیشناسی چون اگه بفهمه دخترش با یه پسر می گرده خوشش نمیاد
+ اگه دوست پسرم بود شاید خوشش نمیومد
_ مگه الانم نیست؟
& ما نامزد کردیم جناب جئون
*کوک ویو *
چی نمی تونستم باور کنم ... چرا زندگیم به اینجا کشیده شد چرااا چرا نمیشه با ا.ت مثل یک آدم زندگی کنیم ؟ چرا باید به خاطر سانا سختی بکشم ؟ کاشکی باور می کرد حرفامو کاشکی باور می کرد دوسش دارم کاشکی ...
+ ( انگشترشو نشون میده ) الان پیش کسی ام که بهم خیانت نمی کنه (بغض)
_ ( دست ا.ت رو بوس می کنه ) منم از نمی کردم ولی مجب
سانا= ددی تو که حرفی نمی خواستی بزنی نه
+ پس حرفاش راست بوددددد تو ی عوضی منو تحدید کرده بودی ( داد)
سانا = تو بهش گفتیییی (چاقو در میاره )
+چرا باید همچین کاری کنیم؟؟
&دوست دارم حسودی کردنشو ببینم
( رفتن طرف میز کوک )
_ به به رفقای قدیمی
& سلام کوک
+ سلام
_ خوشحالم از دیدنتون
& ماهم ( ا.ت رو به خودش نزدیک می کنه )
_ راستش بابای ا.ت رو فکر کنم نمیشناسی چون اگه بفهمه دخترش با یه پسر می گرده خوشش نمیاد
+ اگه دوست پسرم بود شاید خوشش نمیومد
_ مگه الانم نیست؟
& ما نامزد کردیم جناب جئون
*کوک ویو *
چی نمی تونستم باور کنم ... چرا زندگیم به اینجا کشیده شد چرااا چرا نمیشه با ا.ت مثل یک آدم زندگی کنیم ؟ چرا باید به خاطر سانا سختی بکشم ؟ کاشکی باور می کرد حرفامو کاشکی باور می کرد دوسش دارم کاشکی ...
+ ( انگشترشو نشون میده ) الان پیش کسی ام که بهم خیانت نمی کنه (بغض)
_ ( دست ا.ت رو بوس می کنه ) منم از نمی کردم ولی مجب
سانا= ددی تو که حرفی نمی خواستی بزنی نه
+ پس حرفاش راست بوددددد تو ی عوضی منو تحدید کرده بودی ( داد)
سانا = تو بهش گفتیییی (چاقو در میاره )
۸.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.