پارتی هشت نفره p⁴²
ادامه ی پارت....
ویو کوک .
تهیونگ داشت فیلم میدید شیطونکم گرفته بود و نشستم روی پای تهیونگ
تهیونگ: الان وقتش نیس
کوک: اتفاقا...
دستم و بردم زیر پیرهن تهیونگ و با کف دستم از شکمش تا سینش لمسش کردم...تهیونگ کم کم داشت تحریک میشد
تهیونگ: عااااا...جونگ کوکااااا....بس ک
تا بیا ادامه بده لبم و گذاشتم روی لبش و شروع کردم به لمس کردن بدنش و مکیدن لبش....
کوک: آماده ای برای ۱۴ راند؟
تهیونگ با ناله: جونگ کوک....اههههه
در گوش تهیونگ یه چیزی زمزمه کردم
کوک: میدونستی که عاشق ناله هاتم ...رفیققق
بعد شرع کردم به گاز گرفتن گردنش ....تهیونگ حسابی تحریک شده بود و عرق کرده بود...لباساشو درآوورد و لختش کردم....و شروع کردم به کوبیدن اولین راند...
یک ساعت بعد
اتاق ا.ت و شوگا
دینگ دینگ
ا.ت: عههه.جیهوپه...الووو سلام
جیهوپ با ترس: الوووو ا.ت ...یه صداهای ناله میاد از بالا.....مطمئنی قبل از ما کسی اینجا نبوده...
ا.ت:جیهوپ....یعنی چی منظورت چیه.....
جیهوپ: بابا یک ساعته که هی صدای ناله و اینا میاد...
ا.ت: الان زنگ میزنم به ته و کوک ...شاید اون صدا برای اونا باشه...شاید دارن فیلم میبینن
جیهوپ: باشه....به من زنگ بزنیا...
ا.ت: باشه....باشه...
شوگا: چی شده؟
ا.ت: والا خودمم نمیدونم....الو کوک
کوک: آه...سلام خوبی
ا.ت: کوک یه سوال دارم
کوک: هر سوالی داری از ته بپرس...از من بای
تهیونگ: آهههه..س....لا....م....اوخخخخ
ا.ت:یاااا....چرا اینجوری میکنی...
تهیونگ: ا.ت....بهت نیاز دارم....آخخخخ...کوک...دوباره شیطونی کرده
ا.ت: بگو پس....این صدای ناله ای که جیهوپ میگفت از تو بوده....آره؟
تهیونگ: اوهوم....خیییلی درد دارم...
من وقتی که میدیدم که تهیونگ و کوک دارن انجام میدیم بعد از کارشون میرفتم پیششون و آرونشون میکردم...و موفق هم میشدم..
ا.ت: اوکییی...الا میام
کوک از اون ور...: ته ده تا مونده بجنب
تهیونگ: نههههه
ا.ت: اوه...اوه...الان میام...
شوگا: الان چیشده..
ا.ت: کوک شیطونی داره میکونه...
شوگا: بیام کمک...
ا.ت: نه بمون اتاق...
.................ویو ا.ت
رفتم بالا صدای ناله ی تهیونگ و میشنیدم...خیییلی ترسیده بودم...چون هر چند دقیقه ناله بیشتر میشد...از ترسم هندزفریم رو گذاشتم توی گوشم
ویو کوک........
تا الان هشت تا راند مونده بود....تهیونگ هیییی ناله میکرد
تهیونگ: آهههههه...عااااااااا...جونگ کوکااااا...آیییییییی
کوک: جان.....جونگ کوکا...میدونستی با ناله هات انگیزه میگرم..پ
تهیونگ: آره...آخخخخخ...چون محکمتر میکوبی...اوخخخخخ...کی ارًا میشی....من....من دردمه.....واییییییییییی.
کوک: تازه شروع شده کیس مارک ها مونده....
تهیونگ: نه.....وایییییی...
کوک انقدر درد داشت که هی پایه ی مبل رو مگرفت...ولی من توجه نمیکردم...
دو ساعت بعد
۱۴ راند تموم شد...شروع کردم به کیس هااا..
خودم و داز کردم روی تهیونگ و سرعت کردم به بوسیدن لباش...هنوز از دردش توی کیس هم ناله میکرد...
نیم ساعتی خودن و به زور ازش جدا کردم و رفتم سراغ بدنش....اول یه کیس مارک گذاشتم روی شکمش بعد دنش رو ماساژ یا همون لمس کردم....همینجوری پیش میرفتم و رسیدم به سینه هاش....روی سینه هاش هم کیس زدم...بعد شروع کردم به نوازش نه چیز لمس کردنشون
تهیونگ: کوک از اونجا آوندی بیرون اومدی روی سینه هام....اوووخخخخخخ....آرومممممتررررر...جان جدت...آی...آی....
کوک: تهیونگ بس کن دیگه...داره بهم خوش میگذره...
تهیونگ: وای..وای...خیییلی.....لییییی...درد داره..
کوک: من که دارم ماساژ میدم...چرا درد داره....
تهیونگ: پایین تنم...وایییییی
کوک: آها اوکی.....نظرت با کیس مارک روی سینه هات چیه...
تهیونگ: اصلا....اوخخخخخ.نهههه
ولی من گوش نکردم و محکم لبم و گذاشتم روی سینه هاش(امید وارم که منظورم و گرفته باشید.....م........م.........ه)
و شرع کردم به مکیدنشون.....تهیونگ همینجوری داشت ناله میکرد
تهیونگ: عاااااااااا....اهههههههههه
بعد از یک ساعت جدا شدم و رفتم سراغ شکمش!!!
روی شکم تختش یه بوسه ای که مثل گاز بود زدم و دیدم که چهار ساعت با تهیونگ در گیر بودم....و کارم تموم شد و رفتم دوش بگیرم
ویو ا.ت
چهار ساعت تمام حواسم با آهنگ پرت بود و دیم که ساعت شیش شده
تع تغ
ا.ت: ته زنده ای
تهیونگ: ا.ت...کمکم کن...آهههههییییی
قلبم مثل گنجشک میزد...در و باز کردم ...رفتم پیش تهیونگ و لباسش رو پوشوندم...
تهیونگ: ا.تتتتت...اوووخخخخ
ا.ت: ته آروم باش الان میریم اتاق من..دستت رو بنداز دور گردنم
با کمک ته رفتیم پایین اتاق خودم و شوگا
ویو کوک .
تهیونگ داشت فیلم میدید شیطونکم گرفته بود و نشستم روی پای تهیونگ
تهیونگ: الان وقتش نیس
کوک: اتفاقا...
دستم و بردم زیر پیرهن تهیونگ و با کف دستم از شکمش تا سینش لمسش کردم...تهیونگ کم کم داشت تحریک میشد
تهیونگ: عااااا...جونگ کوکااااا....بس ک
تا بیا ادامه بده لبم و گذاشتم روی لبش و شروع کردم به لمس کردن بدنش و مکیدن لبش....
کوک: آماده ای برای ۱۴ راند؟
تهیونگ با ناله: جونگ کوک....اههههه
در گوش تهیونگ یه چیزی زمزمه کردم
کوک: میدونستی که عاشق ناله هاتم ...رفیققق
بعد شرع کردم به گاز گرفتن گردنش ....تهیونگ حسابی تحریک شده بود و عرق کرده بود...لباساشو درآوورد و لختش کردم....و شروع کردم به کوبیدن اولین راند...
یک ساعت بعد
اتاق ا.ت و شوگا
دینگ دینگ
ا.ت: عههه.جیهوپه...الووو سلام
جیهوپ با ترس: الوووو ا.ت ...یه صداهای ناله میاد از بالا.....مطمئنی قبل از ما کسی اینجا نبوده...
ا.ت:جیهوپ....یعنی چی منظورت چیه.....
جیهوپ: بابا یک ساعته که هی صدای ناله و اینا میاد...
ا.ت: الان زنگ میزنم به ته و کوک ...شاید اون صدا برای اونا باشه...شاید دارن فیلم میبینن
جیهوپ: باشه....به من زنگ بزنیا...
ا.ت: باشه....باشه...
شوگا: چی شده؟
ا.ت: والا خودمم نمیدونم....الو کوک
کوک: آه...سلام خوبی
ا.ت: کوک یه سوال دارم
کوک: هر سوالی داری از ته بپرس...از من بای
تهیونگ: آهههه..س....لا....م....اوخخخخ
ا.ت:یاااا....چرا اینجوری میکنی...
تهیونگ: ا.ت....بهت نیاز دارم....آخخخخ...کوک...دوباره شیطونی کرده
ا.ت: بگو پس....این صدای ناله ای که جیهوپ میگفت از تو بوده....آره؟
تهیونگ: اوهوم....خیییلی درد دارم...
من وقتی که میدیدم که تهیونگ و کوک دارن انجام میدیم بعد از کارشون میرفتم پیششون و آرونشون میکردم...و موفق هم میشدم..
ا.ت: اوکییی...الا میام
کوک از اون ور...: ته ده تا مونده بجنب
تهیونگ: نههههه
ا.ت: اوه...اوه...الان میام...
شوگا: الان چیشده..
ا.ت: کوک شیطونی داره میکونه...
شوگا: بیام کمک...
ا.ت: نه بمون اتاق...
.................ویو ا.ت
رفتم بالا صدای ناله ی تهیونگ و میشنیدم...خیییلی ترسیده بودم...چون هر چند دقیقه ناله بیشتر میشد...از ترسم هندزفریم رو گذاشتم توی گوشم
ویو کوک........
تا الان هشت تا راند مونده بود....تهیونگ هیییی ناله میکرد
تهیونگ: آهههههه...عااااااااا...جونگ کوکااااا...آیییییییی
کوک: جان.....جونگ کوکا...میدونستی با ناله هات انگیزه میگرم..پ
تهیونگ: آره...آخخخخخ...چون محکمتر میکوبی...اوخخخخخ...کی ارًا میشی....من....من دردمه.....واییییییییییی.
کوک: تازه شروع شده کیس مارک ها مونده....
تهیونگ: نه.....وایییییی...
کوک انقدر درد داشت که هی پایه ی مبل رو مگرفت...ولی من توجه نمیکردم...
دو ساعت بعد
۱۴ راند تموم شد...شروع کردم به کیس هااا..
خودم و داز کردم روی تهیونگ و سرعت کردم به بوسیدن لباش...هنوز از دردش توی کیس هم ناله میکرد...
نیم ساعتی خودن و به زور ازش جدا کردم و رفتم سراغ بدنش....اول یه کیس مارک گذاشتم روی شکمش بعد دنش رو ماساژ یا همون لمس کردم....همینجوری پیش میرفتم و رسیدم به سینه هاش....روی سینه هاش هم کیس زدم...بعد شروع کردم به نوازش نه چیز لمس کردنشون
تهیونگ: کوک از اونجا آوندی بیرون اومدی روی سینه هام....اوووخخخخخخ....آرومممممتررررر...جان جدت...آی...آی....
کوک: تهیونگ بس کن دیگه...داره بهم خوش میگذره...
تهیونگ: وای..وای...خیییلی.....لییییی...درد داره..
کوک: من که دارم ماساژ میدم...چرا درد داره....
تهیونگ: پایین تنم...وایییییی
کوک: آها اوکی.....نظرت با کیس مارک روی سینه هات چیه...
تهیونگ: اصلا....اوخخخخخ.نهههه
ولی من گوش نکردم و محکم لبم و گذاشتم روی سینه هاش(امید وارم که منظورم و گرفته باشید.....م........م.........ه)
و شرع کردم به مکیدنشون.....تهیونگ همینجوری داشت ناله میکرد
تهیونگ: عاااااااااا....اهههههههههه
بعد از یک ساعت جدا شدم و رفتم سراغ شکمش!!!
روی شکم تختش یه بوسه ای که مثل گاز بود زدم و دیدم که چهار ساعت با تهیونگ در گیر بودم....و کارم تموم شد و رفتم دوش بگیرم
ویو ا.ت
چهار ساعت تمام حواسم با آهنگ پرت بود و دیم که ساعت شیش شده
تع تغ
ا.ت: ته زنده ای
تهیونگ: ا.ت...کمکم کن...آهههههییییی
قلبم مثل گنجشک میزد...در و باز کردم ...رفتم پیش تهیونگ و لباسش رو پوشوندم...
تهیونگ: ا.تتتتت...اوووخخخخ
ا.ت: ته آروم باش الان میریم اتاق من..دستت رو بنداز دور گردنم
با کمک ته رفتیم پایین اتاق خودم و شوگا
۵.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.