BLACK LOVE(PART10)
ات
صبح که بلندشدم دیدم جیمین صبحونه حاضر کرده بزور دو لقمه خوردم و بعدش رفتم حموم که دیدم جیمین امد تو حموم جیغ زدم و خودمو گرفتم و گفتم
ات:چه غلطی میکنی برو بیرون
جیمین:نوچ نمیرم و در قفل کرد
ات:جیمین ، توروخدا حالم بده ولم کن ادم نشدی یه بار حالا بازم میخوای
جیمین:نگران نباش باهات کاری ندارم فقط میخوام خودم پیشت باشم تا اتفاقی برات نیافته
ات:باشه تو رختکن بشین لطفا راحت نیستم اخه باشه
جیمین:باشه
چون رختکن صندلیش یکم سرده شلوارشو پوشید و نشست تو رخکن و منم داشتم خودمو میشستم که وقتی رفتم شامپو بزارم سرجاش پام سر خورد و جیغ زدم که دیدم یکی بغلم کرده و نذاشته بیافتم دیدم جیمین سریع بغلش کردم و هیچی نکفتم گفت
جیمین:دیدی!باید هواسم بهت باشه
ات:اره ولی ممکن بود بچه هم سقط شه کاش میذاشتی بیافتم
جیمین:دیوونه ای خودت چیزیت بشه من میمیرم من هیچوقت نمیخوام چیزیت بشه و گفت خودم میشورمت و نشوند منو رو صندلی موهام داشت میشست که دیدم سروع به حرف زدن کرد
جیمین:به نظرت چرا انقدر پول دارم؟
ات:نمیدونم
جیمین:میخوای دلیلش بدونی !
ات:اره شاید یه وقت بدردم خورد و تونستم پولدار شم
جیمین: اولن تو هیچ نیازی به اینکه پول در بیاری نداری چون منو داری دومن من یکی از بزرگترین مافیاهام به خاطر همون انقدر ثروت و مال و اموال دارم (با لحن تند) و هیچوقت نمیزارم بیای تو باند مافیا چون پر از ادمای عوضی
ات:چ چ چی !! تو مافیایی!!!!!پ پپ پس چرا بهم نگفته بودی؟؟
جیمین:نمیخواستم بدونی دیشبم با بادیگاردام امده بودم دنبالت و اینکه دیگه نبینم تو اتاقم چیزی رو بی اجازه برداری مخصوصا سوییچ ماشینامو (با لحن عصبی)
ات:ببین جیمین ، من تو این مدت خیلی اذیت شدم و برات مهم نبود و منم دوست نداشتم هی منو بزنی یا بهم ازار برسونی یا هرشب زیرت باشم میدونم ارزوی هردختری اینه که زیر بزرگترین مافیای شهر باشه ولی من نمیخوام دلم یه زندگی اروم میخواد نه زندگی ای که توش پر کتک و دعواست
جیمین:واقعا ازت معذرت میخوام بابت این چندوقت خیلی اذیت شدی ، منو ببخش عزیزم بهت قول میدم دیگه اذیتت نکنم بابت بچه هم نمیدونم چی بگم...
ات:بچه مهم نیست
جیمین:ولی ممکنه تو بابتش عذاب بکشی
ات:گفتم مهم نیست دیگه بهش فک نکن
که امد جلو ازم لب گرفت و منم مقاومت نکردم و دوباره شروع به شستنم کرد و بعد خودشو شست و بعد از حموم حوله تنپوش پوشوند بهم و خودشم حوله اش پوشید بردتم تو اتاقم که گفتم
ات:خودم لباسمو میپوشم توم بیرون وایمیستی
جیمین:باشه عزیزم هرطور راحتی ولی مواظب خودت باش کار داشتی صدام کن میرم لباس بپوشم بعدم چایی دم بدم تا یه چیز گرم بخوریم
ات:باشه
وقتی داشت میرفت صداش زدم با داد (جیمینن)با حالت ترس برگشت پریدم بغلش و بوسیدمش و بهش گفتم
ات:دوست دارم
جیمین بغلم کرد و گفت
جیمین:منم دوست دارم ، دلیل زندگیم و رفت..
منم درو بستم تا لباس بپوشم
پایان پارت10
امروز چندتا پارت BLACK LOVEگذاشتم تو این چند روز سلاح سرد فقط میزارم
صبح که بلندشدم دیدم جیمین صبحونه حاضر کرده بزور دو لقمه خوردم و بعدش رفتم حموم که دیدم جیمین امد تو حموم جیغ زدم و خودمو گرفتم و گفتم
ات:چه غلطی میکنی برو بیرون
جیمین:نوچ نمیرم و در قفل کرد
ات:جیمین ، توروخدا حالم بده ولم کن ادم نشدی یه بار حالا بازم میخوای
جیمین:نگران نباش باهات کاری ندارم فقط میخوام خودم پیشت باشم تا اتفاقی برات نیافته
ات:باشه تو رختکن بشین لطفا راحت نیستم اخه باشه
جیمین:باشه
چون رختکن صندلیش یکم سرده شلوارشو پوشید و نشست تو رخکن و منم داشتم خودمو میشستم که وقتی رفتم شامپو بزارم سرجاش پام سر خورد و جیغ زدم که دیدم یکی بغلم کرده و نذاشته بیافتم دیدم جیمین سریع بغلش کردم و هیچی نکفتم گفت
جیمین:دیدی!باید هواسم بهت باشه
ات:اره ولی ممکن بود بچه هم سقط شه کاش میذاشتی بیافتم
جیمین:دیوونه ای خودت چیزیت بشه من میمیرم من هیچوقت نمیخوام چیزیت بشه و گفت خودم میشورمت و نشوند منو رو صندلی موهام داشت میشست که دیدم سروع به حرف زدن کرد
جیمین:به نظرت چرا انقدر پول دارم؟
ات:نمیدونم
جیمین:میخوای دلیلش بدونی !
ات:اره شاید یه وقت بدردم خورد و تونستم پولدار شم
جیمین: اولن تو هیچ نیازی به اینکه پول در بیاری نداری چون منو داری دومن من یکی از بزرگترین مافیاهام به خاطر همون انقدر ثروت و مال و اموال دارم (با لحن تند) و هیچوقت نمیزارم بیای تو باند مافیا چون پر از ادمای عوضی
ات:چ چ چی !! تو مافیایی!!!!!پ پپ پس چرا بهم نگفته بودی؟؟
جیمین:نمیخواستم بدونی دیشبم با بادیگاردام امده بودم دنبالت و اینکه دیگه نبینم تو اتاقم چیزی رو بی اجازه برداری مخصوصا سوییچ ماشینامو (با لحن عصبی)
ات:ببین جیمین ، من تو این مدت خیلی اذیت شدم و برات مهم نبود و منم دوست نداشتم هی منو بزنی یا بهم ازار برسونی یا هرشب زیرت باشم میدونم ارزوی هردختری اینه که زیر بزرگترین مافیای شهر باشه ولی من نمیخوام دلم یه زندگی اروم میخواد نه زندگی ای که توش پر کتک و دعواست
جیمین:واقعا ازت معذرت میخوام بابت این چندوقت خیلی اذیت شدی ، منو ببخش عزیزم بهت قول میدم دیگه اذیتت نکنم بابت بچه هم نمیدونم چی بگم...
ات:بچه مهم نیست
جیمین:ولی ممکنه تو بابتش عذاب بکشی
ات:گفتم مهم نیست دیگه بهش فک نکن
که امد جلو ازم لب گرفت و منم مقاومت نکردم و دوباره شروع به شستنم کرد و بعد خودشو شست و بعد از حموم حوله تنپوش پوشوند بهم و خودشم حوله اش پوشید بردتم تو اتاقم که گفتم
ات:خودم لباسمو میپوشم توم بیرون وایمیستی
جیمین:باشه عزیزم هرطور راحتی ولی مواظب خودت باش کار داشتی صدام کن میرم لباس بپوشم بعدم چایی دم بدم تا یه چیز گرم بخوریم
ات:باشه
وقتی داشت میرفت صداش زدم با داد (جیمینن)با حالت ترس برگشت پریدم بغلش و بوسیدمش و بهش گفتم
ات:دوست دارم
جیمین بغلم کرد و گفت
جیمین:منم دوست دارم ، دلیل زندگیم و رفت..
منم درو بستم تا لباس بپوشم
پایان پارت10
امروز چندتا پارت BLACK LOVEگذاشتم تو این چند روز سلاح سرد فقط میزارم
۱۶.۶k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.