نام فیک:پسر مافیایی
نام فیک:پسر مافیایی
پارت:۵
و جونگکوک میگه که اونی که قاتل پدرش بوده رو پیدا کردن بعد تهیونگ میره و در خونه رو قفل میکنه
ا.ت:فکر کردی درو بستی نمی تونم بیام بیرون
تهیونگ پیش اون قاتل:
تهیونگ:تو فکر کردی کی هستی که پدر منو کشتی و تفنگ در میاره و وقتی می خواد ماشه رو بکشه همون لحظه نامجون سر میرسه
نامجون:این کارو نکن
تهیونگ:چجوری این کارو نکنم نامجون اگه پدر خودت هم بود همین رفتار رو داشتی
نامجون:نه ولی...
تهیونگ:ولی چی؟؟؟من این همه ساله که دنبال این قاتلم اونوقت تو می خوای من نکشمش
قاتل:من واقعا متاسفم من فکر نمی کردم شما مافیا باشید(با گریه)
تهیونگ:مثلا اگه مافیا نبودم بازم اینکا رو می کردی؟؟؟(با صدای بلند)
قاتل:خب... شاید
ویو تهیونگ:
اونجا از شدت عصبانیت ماشه رو کشیدم و یه تیر حرومش کردم
ا.ت بعد کمی تلاش:فکر کنم واقعا نمی تونم
ویو ا.ت:رفتم تا از پنجره اتاق فرار کنم ارتفاع حدود پنج متری میشد که خب منم گفتم اگه از اینجا برم پایین هیچ اتفاقی برام نمی یوفته که رفتم و یه پتو رو بستم به کمد و یه طرفش هم بستم به خودم و داشتم از پنجره میرفتم پایین که یهو پتو پاره شد
تهیونگ بعد یه ربع برگشت خونه و با این صحنه مواجه شد:
ا.ت:کمککک!!!
ا.ت میوفته زمین و کاملا خونی میشه و...
[پایان]
(لایک کنید پارت بعدی رو بزارم👈❤️👉)
پارت:۵
و جونگکوک میگه که اونی که قاتل پدرش بوده رو پیدا کردن بعد تهیونگ میره و در خونه رو قفل میکنه
ا.ت:فکر کردی درو بستی نمی تونم بیام بیرون
تهیونگ پیش اون قاتل:
تهیونگ:تو فکر کردی کی هستی که پدر منو کشتی و تفنگ در میاره و وقتی می خواد ماشه رو بکشه همون لحظه نامجون سر میرسه
نامجون:این کارو نکن
تهیونگ:چجوری این کارو نکنم نامجون اگه پدر خودت هم بود همین رفتار رو داشتی
نامجون:نه ولی...
تهیونگ:ولی چی؟؟؟من این همه ساله که دنبال این قاتلم اونوقت تو می خوای من نکشمش
قاتل:من واقعا متاسفم من فکر نمی کردم شما مافیا باشید(با گریه)
تهیونگ:مثلا اگه مافیا نبودم بازم اینکا رو می کردی؟؟؟(با صدای بلند)
قاتل:خب... شاید
ویو تهیونگ:
اونجا از شدت عصبانیت ماشه رو کشیدم و یه تیر حرومش کردم
ا.ت بعد کمی تلاش:فکر کنم واقعا نمی تونم
ویو ا.ت:رفتم تا از پنجره اتاق فرار کنم ارتفاع حدود پنج متری میشد که خب منم گفتم اگه از اینجا برم پایین هیچ اتفاقی برام نمی یوفته که رفتم و یه پتو رو بستم به کمد و یه طرفش هم بستم به خودم و داشتم از پنجره میرفتم پایین که یهو پتو پاره شد
تهیونگ بعد یه ربع برگشت خونه و با این صحنه مواجه شد:
ا.ت:کمککک!!!
ا.ت میوفته زمین و کاملا خونی میشه و...
[پایان]
(لایک کنید پارت بعدی رو بزارم👈❤️👉)
۹۷۷
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.