𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۵
جیون_اسمش مین ریوجا عه
_هوممم خوبه خوشحال شدم بهش رسیدی
جیون_ممنون
جیون کار داشت رفت منم رفتم سراغ گوشین که مسیج اومد
(اونی سوکی)
اونی امروز میتونی بیای پیشم کارت دارم خیلی مهمه
_اوکی اونی ساعت چند و کجا بیام؟
بعد دو دیقه جواب داد
سوکی_بیا پارک پشت دبیرستان که همیشه میرفتیم
_اوکی میام
رفتم حاضر شدم یک هودی ساده با شلوار جین راسته پوشیدم موهامو دم اسبی بستم رفتم پایین از پیدینیم اجازه گردم که با تاکسی خودم تنها برم اونم با کلی اسرار گذاشت ولی گفت که بادیگردا از دور مراقبمن منم قبول کردم از کمپانی خارج شدم جوری که مسرا نفهمن چون قطعا سوال پیجم میکنن مخصوصا تهیونگ
سوار تاکسی شدم و رفتم جایی که سوکی گفته بود پیاده شدم حساب کردم و رفتم داخل پارک همون جای همیشگی نشسته بود و یک قهوه هم دستش بود یکی دیگه هم جلوش رفتم نشستم پیشش
سوکی_اومدی اونی
_اره عشقم چیشده؟
یهو زد زیر گریه مثل ابر بهار گریه میکرد
_اونییی چیشد یهو
سوکی_اونی قلبم شکستههه(با گریه)
_چیشده درست صحبت کن گریه نکن
اشکاشو پاک کردم یهو اروم شد و صحبت کرد
سوکی_اونی دوماه پیش یادته رفتیم شهربازی بعد جیمین هم اومد پیش من نشست؟
_اره یادمه
سوکی_اون روز ازم پرسید که نسبت به عشق چه فکری داری گفتم عشق چیز خوبیه و اینا گفت تاحالا تجربش کردی گفتم نه ولی الان عاشق کسیم اونی نگفتم که عاشق اونمم😭😭💔
_مگه تو عاشقشی؟؟؟
سوکی_ارهههههه😭😭💔اونی بعد از اون روز دارم میمیرم از ناراحتی حتی سر کارم نرفتم سپردم به یکی از دوستای مامانم
_اما چرا ناراحت باشی؟جیمین چی گفت؟
سوکی_احساس کردم که جیمین یک جوری شد ولی جوابش منو نابود کرد
_چی گفت
سوکی_بهش گفتم تو چی تجربه کردی گفت منم مث تو یکی رو دوست دارم ولی نمیدونه اونی از اون روز دارم دق میکنمممم
_پس برای همون بود قیافه ی جفتتونم اون شکلی بود؟؟؟
سوکی_😭😭💔
_دختر اونی که جیمین عاشقشه تویی
سوکی_خیلی خنده دار بود ههه جیمین عضو بی تی اس میاد عاشق من میشه؟
_احمق اون روزی که تورو دید اومد کلی اطلاعات ازت از من گرفت گفت ازت خوشش اومده ینی نگفت ولی ضایع بود که ازت خوشش اومده رفتارش نسبت به تورو زیر داشتم کلا یه جوری میشد جلوت
سوکی_اونی شوخی که نمیکنی؟ینی واقعا اونی که عاشقشه منم؟😭💔
_اره
سوکی_وای خدا مس ینی الان اونم مثل منن ناراحته؟
_بله زدی پسر قشنگم رو ناراحت کردی توی این دوماه اصلن نمیتونس رو کارش تمرکز کنه....امروز میخوام تورو دعوت کنم کمپانی میخوام به عنوان دوستم بیای کمپانی باید بهش بگی که اونی که عاشقشی جیمینه
سوکی_اونی میتونی این کارو بکنی؟؟
_اره میکنم الان ساعت ۳ عه همین الان با من میای برمیگردیم کمپانی بجنب
دستشو کشیدم و رفتم سمت ونی که مارو زیر نظر داشت.............
_هوممم خوبه خوشحال شدم بهش رسیدی
جیون_ممنون
جیون کار داشت رفت منم رفتم سراغ گوشین که مسیج اومد
(اونی سوکی)
اونی امروز میتونی بیای پیشم کارت دارم خیلی مهمه
_اوکی اونی ساعت چند و کجا بیام؟
بعد دو دیقه جواب داد
سوکی_بیا پارک پشت دبیرستان که همیشه میرفتیم
_اوکی میام
رفتم حاضر شدم یک هودی ساده با شلوار جین راسته پوشیدم موهامو دم اسبی بستم رفتم پایین از پیدینیم اجازه گردم که با تاکسی خودم تنها برم اونم با کلی اسرار گذاشت ولی گفت که بادیگردا از دور مراقبمن منم قبول کردم از کمپانی خارج شدم جوری که مسرا نفهمن چون قطعا سوال پیجم میکنن مخصوصا تهیونگ
سوار تاکسی شدم و رفتم جایی که سوکی گفته بود پیاده شدم حساب کردم و رفتم داخل پارک همون جای همیشگی نشسته بود و یک قهوه هم دستش بود یکی دیگه هم جلوش رفتم نشستم پیشش
سوکی_اومدی اونی
_اره عشقم چیشده؟
یهو زد زیر گریه مثل ابر بهار گریه میکرد
_اونییی چیشد یهو
سوکی_اونی قلبم شکستههه(با گریه)
_چیشده درست صحبت کن گریه نکن
اشکاشو پاک کردم یهو اروم شد و صحبت کرد
سوکی_اونی دوماه پیش یادته رفتیم شهربازی بعد جیمین هم اومد پیش من نشست؟
_اره یادمه
سوکی_اون روز ازم پرسید که نسبت به عشق چه فکری داری گفتم عشق چیز خوبیه و اینا گفت تاحالا تجربش کردی گفتم نه ولی الان عاشق کسیم اونی نگفتم که عاشق اونمم😭😭💔
_مگه تو عاشقشی؟؟؟
سوکی_ارهههههه😭😭💔اونی بعد از اون روز دارم میمیرم از ناراحتی حتی سر کارم نرفتم سپردم به یکی از دوستای مامانم
_اما چرا ناراحت باشی؟جیمین چی گفت؟
سوکی_احساس کردم که جیمین یک جوری شد ولی جوابش منو نابود کرد
_چی گفت
سوکی_بهش گفتم تو چی تجربه کردی گفت منم مث تو یکی رو دوست دارم ولی نمیدونه اونی از اون روز دارم دق میکنمممم
_پس برای همون بود قیافه ی جفتتونم اون شکلی بود؟؟؟
سوکی_😭😭💔
_دختر اونی که جیمین عاشقشه تویی
سوکی_خیلی خنده دار بود ههه جیمین عضو بی تی اس میاد عاشق من میشه؟
_احمق اون روزی که تورو دید اومد کلی اطلاعات ازت از من گرفت گفت ازت خوشش اومده ینی نگفت ولی ضایع بود که ازت خوشش اومده رفتارش نسبت به تورو زیر داشتم کلا یه جوری میشد جلوت
سوکی_اونی شوخی که نمیکنی؟ینی واقعا اونی که عاشقشه منم؟😭💔
_اره
سوکی_وای خدا مس ینی الان اونم مثل منن ناراحته؟
_بله زدی پسر قشنگم رو ناراحت کردی توی این دوماه اصلن نمیتونس رو کارش تمرکز کنه....امروز میخوام تورو دعوت کنم کمپانی میخوام به عنوان دوستم بیای کمپانی باید بهش بگی که اونی که عاشقشی جیمینه
سوکی_اونی میتونی این کارو بکنی؟؟
_اره میکنم الان ساعت ۳ عه همین الان با من میای برمیگردیم کمپانی بجنب
دستشو کشیدم و رفتم سمت ونی که مارو زیر نظر داشت.............
۲۴.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.