فیک جانگ کوک(عشق رستورانی)پارت ۴*
از زبان ا/ت:رستوران که باز شد هشت نفر اومدن تو دونه دونه سفارش هارو گرفتم عکسر چیز کیک ژاپنی می خواستن🥧.
اما به اخرین سفارش که رسیدم.دیدم جئون کوک هست.
ا/ت:خب چی میل دارین.؟اه اقای کوک شما هستین .واقعا معذرت می خوام(اینحا بغضش گرفت)من خیلی ترسیده بودم برا همین نتونستم وایسم ( زد زیر گریه)شما چیزیتون نشد؟
کوک:نه خانم ا/ت لطفا گریه نکنین من خونم اینجا هاسد برا همین داشتم می رفتم خونه که دیدم این اقا مزاحمتون شده .نترسین چی زیم نشده.
بعدشم اصلا من یادم نبود شما رفتین اصلا مشکلی نسیت بخدا.
ا/ت:ممنونم .نمی دونم چه جوری حبران کنم
کوک با گرفتن سفارشم🤣
دو تامون زدیم زیر خنده.همون سفارش های دیروز رو داد .بازم که امروز رفت .بازم احساس استراب و کمبود می کردم ولی اخه چرا.شب که خونه بودم همش کلافه بودم ولی بالاخره خوابم رفت.
فردا:
فردا که رفتم بازم جئون کوک رو دیدم همینطور فردا همین طور فردای فرداش و همینطور .......
یه سه هفته ای این حوری بود .
من تو این سه هفته فهمیدم عاشق جئون شدم❤.
باید چی کار می کردم رو نمی دونم.
اما به اخرین سفارش که رسیدم.دیدم جئون کوک هست.
ا/ت:خب چی میل دارین.؟اه اقای کوک شما هستین .واقعا معذرت می خوام(اینحا بغضش گرفت)من خیلی ترسیده بودم برا همین نتونستم وایسم ( زد زیر گریه)شما چیزیتون نشد؟
کوک:نه خانم ا/ت لطفا گریه نکنین من خونم اینجا هاسد برا همین داشتم می رفتم خونه که دیدم این اقا مزاحمتون شده .نترسین چی زیم نشده.
بعدشم اصلا من یادم نبود شما رفتین اصلا مشکلی نسیت بخدا.
ا/ت:ممنونم .نمی دونم چه جوری حبران کنم
کوک با گرفتن سفارشم🤣
دو تامون زدیم زیر خنده.همون سفارش های دیروز رو داد .بازم که امروز رفت .بازم احساس استراب و کمبود می کردم ولی اخه چرا.شب که خونه بودم همش کلافه بودم ولی بالاخره خوابم رفت.
فردا:
فردا که رفتم بازم جئون کوک رو دیدم همینطور فردا همین طور فردای فرداش و همینطور .......
یه سه هفته ای این حوری بود .
من تو این سه هفته فهمیدم عاشق جئون شدم❤.
باید چی کار می کردم رو نمی دونم.
۴۷.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.