پارت ۱۶
پارت ۱۶
( قرار بود اینجا کیس برن اما دیگ داستان تموم میشه پس کیس نداریم 😌)
_ شاید تموم حرفات درست باشه اما تو بخشی از زندگیمی و من زندگیمو دوس دارم
+ میخام از زندگیت برم بیرون ک زندگی راحت تری داشته باشی
_ نشنیدی چی گفتم ؟ گفتم بخشی از زندگیمی … اگه از زندگیم بری اون وقت جای خالیتو با چی پر کنم ؟
+ی آدمی ک واقعن دوسش داشته باشی نه اینکه به زور باهاش زندگی کنی و مجبور باشی تحملش کنی
_ ات من تورو تحمل نمیکنم … دوست دارم
+ نیازی نیست به زور بگی ، حست نسبت ب خودمو میدونم
_ تو مگه تو قلب منی ؟
+ نیستم ولی …
_ هیشش وقتی نیستی پس نمیدونی حس واقعیم نسبت بهت چیه
ویو ات
تا اومدم جوابشو بدم در باز شد و پدر جیمین با عصبانیت اومد تو ی نگاهی ب جفتمون کرد و اومد کنار تخت و وایساد … اخمش محو شد و با لبخند گفت
* حالت خوبه عروس گلم ؟
+ ممنونم شما چرا خودتونو اذیت کردین … حالم خوبه
* اذیت چیه وظیفمونه ب عروسمون سر بزنیم …
با عصبانیت ب جیمین نگاه کرد و گف
* جیمین بیا بیرون کارت دارم
جیمین با باباش رفتن بیرون …
( قرار بود اینجا کیس برن اما دیگ داستان تموم میشه پس کیس نداریم 😌)
_ شاید تموم حرفات درست باشه اما تو بخشی از زندگیمی و من زندگیمو دوس دارم
+ میخام از زندگیت برم بیرون ک زندگی راحت تری داشته باشی
_ نشنیدی چی گفتم ؟ گفتم بخشی از زندگیمی … اگه از زندگیم بری اون وقت جای خالیتو با چی پر کنم ؟
+ی آدمی ک واقعن دوسش داشته باشی نه اینکه به زور باهاش زندگی کنی و مجبور باشی تحملش کنی
_ ات من تورو تحمل نمیکنم … دوست دارم
+ نیازی نیست به زور بگی ، حست نسبت ب خودمو میدونم
_ تو مگه تو قلب منی ؟
+ نیستم ولی …
_ هیشش وقتی نیستی پس نمیدونی حس واقعیم نسبت بهت چیه
ویو ات
تا اومدم جوابشو بدم در باز شد و پدر جیمین با عصبانیت اومد تو ی نگاهی ب جفتمون کرد و اومد کنار تخت و وایساد … اخمش محو شد و با لبخند گفت
* حالت خوبه عروس گلم ؟
+ ممنونم شما چرا خودتونو اذیت کردین … حالم خوبه
* اذیت چیه وظیفمونه ب عروسمون سر بزنیم …
با عصبانیت ب جیمین نگاه کرد و گف
* جیمین بیا بیرون کارت دارم
جیمین با باباش رفتن بیرون …
۷.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.