تهیونگ دلش میخواست با کسی حرف بزنه ولی اعضا سر شون شلوغ ب
تهیونگ دلش میخواست با کسی حرف بزنه ولی اعضا سر شون شلوغ بو دو برای کسی به تهیونگ توجه نمی کرد تهیونگ اعصبانی شد و رفت تا کسی حرف شو گوش بده چون آمده بودن پیک نیک میتونستم حوا بخورن و قدم بزن جونگکوک هم لبه پرت گاه که زیاد فاصله نداشت نشسته بودتهیونگ تا کوک دید رفت پیشش تا اقل ان اون حرفش گوش بده وقتی نزدیک رفت دید کوک داره گریه میکنه رفت با لای سرش نگاش کرد که کوک( چی شده چرا با جیمین هیونگ نیستی ) تهیونگ( کسی بهم محل نمی زاره میخوام با کسی درد دل کنم ولی همه پیگیران ) جونگ کوک( بیا بشین میدونی چی درد ناکی ترین چیزه دنیاس) تهیونگ (نمی دونم چیه ؟) کوک( بخوای به عشقت بگی دوست دارم بخوای سوال کنی و زندگی کنی بجنگی و مهم مهم ترینش زنده موندنت) تهیونگ (چرا همچین فکری می کنی؟؟_؟' ) جونگکوک(تا حالا شده به چشای کسی زل بزنی بگی دوسش داری ؟!😗 تا حالا شده سوالی مغز واست نذاره!؟ شده برای چیزی بخوای بجنگی تا بهش برسی !؟ شده آسیب ببینی؟! تهیونگ مگه میشه اینا پیش نیان
جونگ کوک (خوب تونسی بهش بگی دوسش داری؟ )
ته (نه؛ خواستم ولی نشد )
جونگکوک چرا نشد ته
تهیونگی وقتی بهم نگاه میکنه هوش ازم دور میشه چشماش سیاره های قشنگ نمایانگر میشن من هم نمایانگر اون
_(دیدی؛ ما توهم دوست دارم توی ذهن مون هست ولی در واقع یه حس که مال ما نیست وقرار نیست مال ماشع را داریم همین)
=( خوب سوال میتونه ای کاش باشه مثل ای کاش ببینمش)
_(اره میشه ولی اگه قوی بمونیم تا ببینم میشه .. ... یا ............)
=(میگم تو هم شده بگی ای کاش بهش برسم دستاش بگیرم اره شده)
جونگ کوک (خوب تونسی بهش بگی دوسش داری؟ )
ته (نه؛ خواستم ولی نشد )
جونگکوک چرا نشد ته
تهیونگی وقتی بهم نگاه میکنه هوش ازم دور میشه چشماش سیاره های قشنگ نمایانگر میشن من هم نمایانگر اون
_(دیدی؛ ما توهم دوست دارم توی ذهن مون هست ولی در واقع یه حس که مال ما نیست وقرار نیست مال ماشع را داریم همین)
=( خوب سوال میتونه ای کاش باشه مثل ای کاش ببینمش)
_(اره میشه ولی اگه قوی بمونیم تا ببینم میشه .. ... یا ............)
=(میگم تو هم شده بگی ای کاش بهش برسم دستاش بگیرم اره شده)
۳.۲k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.