𝔓𝔞𝔯𝔱
𝟸
+چرا گفتی بیام
/شما باید با ایشون(اشاره به کوک)برنامه ایی رو مشترک بسازید که البته باید ضمن احتیاط بگم زنده اس و داخل این برنامه بازی ایی انجام میشه جناب جئون از شما چندتا سوال میکنه که جواب این سوالا با دستگاه دروغ سنج چک میشه امیدوارم بفهمین چی میگم
هیچی خوب پیش نمیره اگر اون وسط کوک سوالی ازم بکنه و من جوابشو بگم و دستگاه صدا بده لو میرم
من نمیدونم چیکار کنم(چرا یاد آنیا افتادم)
/الان شروع میکنیم
+اما ...
/لطفا کمکم کنید میکاپ آرتیستا لطفا
............
+سلام به همه من مین ا/ت خواننده ی مشهور کره ی جنوبی از سئول هستم سلامممم
-سلام منم جونگکوکم از بی تی اس از دیدنتون خوشحالمم
+امروز اومدیم تا ...
-یه بازی کنیم(کیوت)
دلم براش رفت الان حس عوضی بودن بهم دست داد ولی حقمه همش تقصیر من بود تا ولش کنم ولی من فقط خیرو صلاحشو میخواستم
-شروع میکنم ا/شی
چشماش سمت من برگشت لبخند از رویه لبام پرید و قلبم شروع به تپش کرد حس میکردم نیشخندی به لبش اومد
نقطه ضعف من نسبت به اون همین چیزای کوچیک و جزئی بود
نفس عمیقی کشیدم و خودم جمع کردم من در برابرش فقط خودمو ریلکس و آروم نشون دادم
+سوال کن جونگکوکشی قول میدم راستشو بگم
-درحال حاضر با کسی قرار میزاری؟ ساده تر بگم دوست پسر داری؟
یک آبروش بالا رفت و دهنش و کج کرد یه جورایی انتظار داشت ازم جواب نه رو بشنوه
+اره یه پارتنر
حرصی شد و وستاشو به هم گره زد و وحشتناک نگاهم کرد که دستگاه هیچ ریاکشنی نشون نداد
+راست بود
-سوال بعد
+بگو
-چقد دوسش داری!؟
+انقدر زیاد که حاظرم براش بمیرم
دستگاه بازم ریاکشنی نشون نداد
بیشتر حرصی شد به چشمام زل زد منم درعوضش به چشماش زل زدم و منتظر سوال بعدیش شدم و جوری نشون دادم که انگار برام اهمیتی نداره چه سوالی ازم میپرسه
-الان کجاست؟
این داستان ادامه دارد...؟!
+چرا گفتی بیام
/شما باید با ایشون(اشاره به کوک)برنامه ایی رو مشترک بسازید که البته باید ضمن احتیاط بگم زنده اس و داخل این برنامه بازی ایی انجام میشه جناب جئون از شما چندتا سوال میکنه که جواب این سوالا با دستگاه دروغ سنج چک میشه امیدوارم بفهمین چی میگم
هیچی خوب پیش نمیره اگر اون وسط کوک سوالی ازم بکنه و من جوابشو بگم و دستگاه صدا بده لو میرم
من نمیدونم چیکار کنم(چرا یاد آنیا افتادم)
/الان شروع میکنیم
+اما ...
/لطفا کمکم کنید میکاپ آرتیستا لطفا
............
+سلام به همه من مین ا/ت خواننده ی مشهور کره ی جنوبی از سئول هستم سلامممم
-سلام منم جونگکوکم از بی تی اس از دیدنتون خوشحالمم
+امروز اومدیم تا ...
-یه بازی کنیم(کیوت)
دلم براش رفت الان حس عوضی بودن بهم دست داد ولی حقمه همش تقصیر من بود تا ولش کنم ولی من فقط خیرو صلاحشو میخواستم
-شروع میکنم ا/شی
چشماش سمت من برگشت لبخند از رویه لبام پرید و قلبم شروع به تپش کرد حس میکردم نیشخندی به لبش اومد
نقطه ضعف من نسبت به اون همین چیزای کوچیک و جزئی بود
نفس عمیقی کشیدم و خودم جمع کردم من در برابرش فقط خودمو ریلکس و آروم نشون دادم
+سوال کن جونگکوکشی قول میدم راستشو بگم
-درحال حاضر با کسی قرار میزاری؟ ساده تر بگم دوست پسر داری؟
یک آبروش بالا رفت و دهنش و کج کرد یه جورایی انتظار داشت ازم جواب نه رو بشنوه
+اره یه پارتنر
حرصی شد و وستاشو به هم گره زد و وحشتناک نگاهم کرد که دستگاه هیچ ریاکشنی نشون نداد
+راست بود
-سوال بعد
+بگو
-چقد دوسش داری!؟
+انقدر زیاد که حاظرم براش بمیرم
دستگاه بازم ریاکشنی نشون نداد
بیشتر حرصی شد به چشمام زل زد منم درعوضش به چشماش زل زدم و منتظر سوال بعدیش شدم و جوری نشون دادم که انگار برام اهمیتی نداره چه سوالی ازم میپرسه
-الان کجاست؟
این داستان ادامه دارد...؟!
۱۹.۹k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.