برادر غیرتی من
پارت ۱۴
هوجو : کتک میخوای
یون : ببخشید ( بغض )
هوجو : بهت نگفتم نکن باز تو انجام دادی هان هنوز بخاطر این که بهم نگفتی افسرده اعصابنیم بعدشم بخاطر شکنجه کردن اون دخترای بیچاره
یون : ببخشید ( بغض )
هوجو : فقط ببخشید گفتن بلدی ( عربده )
یون : بخدا ناراحت بودم ( بغض )
هوجو : از این که بهت تولدتو تبریک گفتن ( عربده )
یون : ن نه ولم کن میخوای چیکار کنی آخ موهام ( بغض )
هوجو : هرچی بهت میگم یه دلیل بی معنی میاری ( داد )
یون : ولم کن آخ نکن درد میگیره ( بغض )
هوجو : مشت میزنی به دیوار درد نمیگیره ( عربده )
یون : ببخشید گوه خوردم ( بغض )
موهامو ول کرد
هوجو : الانم آماده میشی خانوادم میان این....
یون : سرم داره گیج میره
هوجو : خوبی
افتادم زمین
یون : اونو بده
هوجو : بیا
داروهامو خوردم
هوجو : چند وقته دارو هاتو نخوردی
یون : بگم عصبانی نمیشی
هوجو : شاید بشم
یون : از وقتی اومدیم
هوجو : به به چرا نخوردی
یون : عصبانی نشو
هوجو : کاری نکن که عصبانی بشم
یون : ولم کن بزارم زمین
هوجو : باز تب کردی
«دینگ دینگ دینگ »
یون : میرم باز کنم
گذاشتم تو وان و آب سرد رو باز کرد
هوجو : نه همینجا میمونی
یون : سرده
رفت بیرون منم دوش گرفتم و رفتم پایین
یون : سلام
یجی : سلام پسرم
هوسوک : سلام
هانول : سلام یون
یون : سلام استاد
رفتم پایین و نشستم
یجی : یون
یون : بله
هوسوک : پسرم که اذیتت نمیکنه
یون : میکنه
هوجو : من چیکار میکنم
یون : به زور میندازیم تو وان آب سرد
یجی : پسرم
هوجو : دارو که نمیخوره تب میکنه اینم بهترین روشه
هوسوک: راست میگه بهترین روش اینه
هانول : خب لنزات کو
یون : انداختم دور اذیتم میکرد
هانول : برو بی رنگ بخر
یون : نمیخوام به کارم نمیاد
یجی : یون هوجو خیلی غیرتیه خب ....
هانول : در حدی که خاستگارم رو کشت
یجی : یکم اخلاقش هم بده
هوسوک : یکم
یجی : خوف اخلاق خیلی بدی داره فقط لازمه عصبانی بشه ولی وقتی حالت بده خیلی مواظبته و رطبه ی توی مافیا رو داره
یون : آهان
هوسوک : بچم از من رطبش بالا تره
یون : خانم جانگ ( آروم )
یجی : بله ( آروم )
یون : پسرتون خیلی خیلی ترسناکه ( آروم )
یجی: پسرم
هانول: از زمین به هوجو کجایی
هوجو : تو فکر
یجی : پسرم چه بلایی سر یون اوردی که انقدر ازت میترسه
هوجو : من هیچ کاریش ندارم
هوجو : حسابتو میرسم ( آروم )
یون : به من چه ( آروم )
هانول : یون چقدر از این میترسی
یون : اندازه ی ثانیه های زندگیت
هوجو : من که کاریت نداشتم
یون : ترسناکی
هوسوک و یون : مخصوصا زمانی که از خواب بلند میشی
هوجو : باباااااااااااااااااااااااااا
یجی : ما رفتیم
هانول : خداحافظ
رفتن
یون : منم رفتم
هوجو : قرار نبود نگی
یون : من که نگفتم
هوجو : من ترسناکم
یون : آ آ آره
هوجو : احتمالا
یون : میخوام پیشت بخوابم
هوجو : چرا
یون : ..........
هوجو : کتک میخوای
یون : ببخشید ( بغض )
هوجو : بهت نگفتم نکن باز تو انجام دادی هان هنوز بخاطر این که بهم نگفتی افسرده اعصابنیم بعدشم بخاطر شکنجه کردن اون دخترای بیچاره
یون : ببخشید ( بغض )
هوجو : فقط ببخشید گفتن بلدی ( عربده )
یون : بخدا ناراحت بودم ( بغض )
هوجو : از این که بهت تولدتو تبریک گفتن ( عربده )
یون : ن نه ولم کن میخوای چیکار کنی آخ موهام ( بغض )
هوجو : هرچی بهت میگم یه دلیل بی معنی میاری ( داد )
یون : ولم کن آخ نکن درد میگیره ( بغض )
هوجو : مشت میزنی به دیوار درد نمیگیره ( عربده )
یون : ببخشید گوه خوردم ( بغض )
موهامو ول کرد
هوجو : الانم آماده میشی خانوادم میان این....
یون : سرم داره گیج میره
هوجو : خوبی
افتادم زمین
یون : اونو بده
هوجو : بیا
داروهامو خوردم
هوجو : چند وقته دارو هاتو نخوردی
یون : بگم عصبانی نمیشی
هوجو : شاید بشم
یون : از وقتی اومدیم
هوجو : به به چرا نخوردی
یون : عصبانی نشو
هوجو : کاری نکن که عصبانی بشم
یون : ولم کن بزارم زمین
هوجو : باز تب کردی
«دینگ دینگ دینگ »
یون : میرم باز کنم
گذاشتم تو وان و آب سرد رو باز کرد
هوجو : نه همینجا میمونی
یون : سرده
رفت بیرون منم دوش گرفتم و رفتم پایین
یون : سلام
یجی : سلام پسرم
هوسوک : سلام
هانول : سلام یون
یون : سلام استاد
رفتم پایین و نشستم
یجی : یون
یون : بله
هوسوک : پسرم که اذیتت نمیکنه
یون : میکنه
هوجو : من چیکار میکنم
یون : به زور میندازیم تو وان آب سرد
یجی : پسرم
هوجو : دارو که نمیخوره تب میکنه اینم بهترین روشه
هوسوک: راست میگه بهترین روش اینه
هانول : خب لنزات کو
یون : انداختم دور اذیتم میکرد
هانول : برو بی رنگ بخر
یون : نمیخوام به کارم نمیاد
یجی : یون هوجو خیلی غیرتیه خب ....
هانول : در حدی که خاستگارم رو کشت
یجی : یکم اخلاقش هم بده
هوسوک : یکم
یجی : خوف اخلاق خیلی بدی داره فقط لازمه عصبانی بشه ولی وقتی حالت بده خیلی مواظبته و رطبه ی توی مافیا رو داره
یون : آهان
هوسوک : بچم از من رطبش بالا تره
یون : خانم جانگ ( آروم )
یجی : بله ( آروم )
یون : پسرتون خیلی خیلی ترسناکه ( آروم )
یجی: پسرم
هانول: از زمین به هوجو کجایی
هوجو : تو فکر
یجی : پسرم چه بلایی سر یون اوردی که انقدر ازت میترسه
هوجو : من هیچ کاریش ندارم
هوجو : حسابتو میرسم ( آروم )
یون : به من چه ( آروم )
هانول : یون چقدر از این میترسی
یون : اندازه ی ثانیه های زندگیت
هوجو : من که کاریت نداشتم
یون : ترسناکی
هوسوک و یون : مخصوصا زمانی که از خواب بلند میشی
هوجو : باباااااااااااااااااااااااااا
یجی : ما رفتیم
هانول : خداحافظ
رفتن
یون : منم رفتم
هوجو : قرار نبود نگی
یون : من که نگفتم
هوجو : من ترسناکم
یون : آ آ آره
هوجو : احتمالا
یون : میخوام پیشت بخوابم
هوجو : چرا
یون : ..........
۴.۱k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.