روز زیبا پارت 1
روز زیبا پارت 1
من و ته ته( تهیونگ) باهم ازدواج کرده بودیم.
من عاشق لباس های روشن بودم ولی اون دوست داشت من مشکی بپوشم. مدتی گذشت تا اینکه مسئله جدی شد. ما باهم قهر کرده بودیم. وقتی اون میومد خونه، من با عصبانیت جوابشو میدادم. اون،یک روز رفت و ب هوپی( دوستش جیهوپ) ماجرا رو گفت.
هوپی ما رو به مهمونی خوبی دعوت کرد. من لباس صورتیم و پوشیدم. هوپی ب تهیونگ گفت که مهمونی مجلسیه. بنابر این اون کت و شلوار مشکی پوشید. وقتی رسیدیم من کنار هوپی نشستم و اون کنار شوگا. همه ی پسرا رفتن تو اتاق حتی ته ته.
جز جیمین. جیمین اومد جلوم و گفت:لباست خیلی بهت میاد. و کنارم نشست ولی بهم نزدیک نشد. من بیشتر تو خودم رفتم تا بفهمه باید پاشه اما نرفت.
اون یه جوری بهم نگاه میکرد که رو مخم بود.
بعدم پا شد رفت تو اتاق.
تهیونگ اومد. کنارم نشست و موهامو ناز میکرد.
من گفتم:بوی سیگار میدی؟
تهیونگ:ببخشی.....
حرفشو قطع کردم و گفتم:قول داده بودی؟
تهیونگ:متاسفم
گفتم اشکال نداره و بغلش کردم.
تهیونگ هم بغلم کرد.
وقتی صدای در اومد......
هاهاها جای حساس ول کردم اره؟
حمایت کنین 2 پارت دیگه عم میزارم
من و ته ته( تهیونگ) باهم ازدواج کرده بودیم.
من عاشق لباس های روشن بودم ولی اون دوست داشت من مشکی بپوشم. مدتی گذشت تا اینکه مسئله جدی شد. ما باهم قهر کرده بودیم. وقتی اون میومد خونه، من با عصبانیت جوابشو میدادم. اون،یک روز رفت و ب هوپی( دوستش جیهوپ) ماجرا رو گفت.
هوپی ما رو به مهمونی خوبی دعوت کرد. من لباس صورتیم و پوشیدم. هوپی ب تهیونگ گفت که مهمونی مجلسیه. بنابر این اون کت و شلوار مشکی پوشید. وقتی رسیدیم من کنار هوپی نشستم و اون کنار شوگا. همه ی پسرا رفتن تو اتاق حتی ته ته.
جز جیمین. جیمین اومد جلوم و گفت:لباست خیلی بهت میاد. و کنارم نشست ولی بهم نزدیک نشد. من بیشتر تو خودم رفتم تا بفهمه باید پاشه اما نرفت.
اون یه جوری بهم نگاه میکرد که رو مخم بود.
بعدم پا شد رفت تو اتاق.
تهیونگ اومد. کنارم نشست و موهامو ناز میکرد.
من گفتم:بوی سیگار میدی؟
تهیونگ:ببخشی.....
حرفشو قطع کردم و گفتم:قول داده بودی؟
تهیونگ:متاسفم
گفتم اشکال نداره و بغلش کردم.
تهیونگ هم بغلم کرد.
وقتی صدای در اومد......
هاهاها جای حساس ول کردم اره؟
حمایت کنین 2 پارت دیگه عم میزارم
۴.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.