پارت 4
از زبان ات
صدای جیوو بود
جیوو : همش تقصیر توعه!
گوشیو زدم ب دیوار شکوندم
ات : جیوو من معذرت میخوام..هق..هق..نمیدونستم قراره همچین اتفاقی بیفته..خواهش میکنم منو ببخش..هق..
از جام بلند شدم...
ات : وقتی کسیو از دست میدی..تازه متوجه میشی ک اینقد واست با ارزش بوده...ولی امکان نداره همینطور بیای خودشو دار بزنه..ما خیلی باهم دعوا کردیم..بدتر از اینم باهم دعوا کردیم ولی ب اینجا کشیده نشد...
لیا هنوز تنها بود...تازه ب خودم اومدم بخاطر جیغش اون جنه رف سمتش...جیوو..برمیگردم و بدن بیجونتو باخودم میبرم و باهم از اینجا میریم بیرون...تو کسی هستی ک نه حق اینجا موندن داری..نه حق سوختن..جنازت الان جاش زیر خاکه...ببخشید..من کاری کردم دوستیمون ت این موقعیت تموم شه...از سرویس بهداشتی رفتم بیرون...همینطور ک راه میرفتم تمام خاطرات منو جیوو از جلو چشمام رد میشد
فلش بک______
ات با لحن کیوت: جیوو قول بده تا ابد تنهام نزاری
جیوو : من حتی اگ بمیرم بازم کنارتم...اگ کیلومتر ها ازت دور باشم هم تو هر شرایطی بهت فکر میکنم...
ات : خدا نکنه عه...تو تنها دار و ندارمی چطور اینو میگی
پایان فلش بک_____
بیصدا اشک میریختم ک چشمم ب یه اتاق خالی خورد ک یه میز و یه چندتا کشو داشت..احتمالا یه دفتره.. رفتم داخل...دونه دونه کشو هارو باز کردم ک چشمم ب چندتا پرونده خورد...درشون اوردم هفتا بودن فقد...عکسای هفتا پسر بچه بود..تقریبا 30 سال میگزره ک این بیمارستان هست...نگو ک...اون ماسک خرگوشیه ک تازه دیدم یکی از ایناس!..ینی یه 6 تای دیگ هم هستن..کیم سوکجین 7 ساله بود ک اینجاس...مین یونگی 2 ساله بود ک اینجا گیر افتاد...کیم نامجون 10 ساله بود ک اینجا گیر افتاد جانگ هوسوک هم همینطور کیم تهیونگ 8 ساله بود و جئون جونگ کوک هم 8 ساله بود...و پارک جیمین 1 ساله...اینجا چ جهنمیه مگ الان چند سالشونه ممکنه تو حدود 22 تا 30 سال باشن من خودم 23 سال سن دارم...چرا یه همچین اتفاقی واسشون افتاده...انسان ک هستن ولی زندن یا یه جسد بدون روح؟!
صدای جیوو بود
جیوو : همش تقصیر توعه!
گوشیو زدم ب دیوار شکوندم
ات : جیوو من معذرت میخوام..هق..هق..نمیدونستم قراره همچین اتفاقی بیفته..خواهش میکنم منو ببخش..هق..
از جام بلند شدم...
ات : وقتی کسیو از دست میدی..تازه متوجه میشی ک اینقد واست با ارزش بوده...ولی امکان نداره همینطور بیای خودشو دار بزنه..ما خیلی باهم دعوا کردیم..بدتر از اینم باهم دعوا کردیم ولی ب اینجا کشیده نشد...
لیا هنوز تنها بود...تازه ب خودم اومدم بخاطر جیغش اون جنه رف سمتش...جیوو..برمیگردم و بدن بیجونتو باخودم میبرم و باهم از اینجا میریم بیرون...تو کسی هستی ک نه حق اینجا موندن داری..نه حق سوختن..جنازت الان جاش زیر خاکه...ببخشید..من کاری کردم دوستیمون ت این موقعیت تموم شه...از سرویس بهداشتی رفتم بیرون...همینطور ک راه میرفتم تمام خاطرات منو جیوو از جلو چشمام رد میشد
فلش بک______
ات با لحن کیوت: جیوو قول بده تا ابد تنهام نزاری
جیوو : من حتی اگ بمیرم بازم کنارتم...اگ کیلومتر ها ازت دور باشم هم تو هر شرایطی بهت فکر میکنم...
ات : خدا نکنه عه...تو تنها دار و ندارمی چطور اینو میگی
پایان فلش بک_____
بیصدا اشک میریختم ک چشمم ب یه اتاق خالی خورد ک یه میز و یه چندتا کشو داشت..احتمالا یه دفتره.. رفتم داخل...دونه دونه کشو هارو باز کردم ک چشمم ب چندتا پرونده خورد...درشون اوردم هفتا بودن فقد...عکسای هفتا پسر بچه بود..تقریبا 30 سال میگزره ک این بیمارستان هست...نگو ک...اون ماسک خرگوشیه ک تازه دیدم یکی از ایناس!..ینی یه 6 تای دیگ هم هستن..کیم سوکجین 7 ساله بود ک اینجاس...مین یونگی 2 ساله بود ک اینجا گیر افتاد...کیم نامجون 10 ساله بود ک اینجا گیر افتاد جانگ هوسوک هم همینطور کیم تهیونگ 8 ساله بود و جئون جونگ کوک هم 8 ساله بود...و پارک جیمین 1 ساله...اینجا چ جهنمیه مگ الان چند سالشونه ممکنه تو حدود 22 تا 30 سال باشن من خودم 23 سال سن دارم...چرا یه همچین اتفاقی واسشون افتاده...انسان ک هستن ولی زندن یا یه جسد بدون روح؟!
۸۳.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.