p41
لوسی: من پریودممممممممم ولم کن منچیکارت کردم که اینطوری میکنی دست خودم نبود صبح سرت داد زدم
تهیونگ: اییی عشقم ببخشید بغلش میکنه
لوسی: نمیبخشمت
تهیونگ: اگه پیتزا بخرم
لوسی: امم.... نه بازم نمیبخشمت
تهیونگ: باشه میرم میخرم خودم بخورم
داشتم میرفتم که لوسی دستمو گرفت
لوسی: منم میخوام
تهیونگ: اخه اگه تو میگفتی نه بنظرت من غذا میخوردم عشقم گشنه باشه من غذا بخورم؟
لوسی: کمکم کن بلند شدم
تهیونگ: براید استایل بغل میکنه
لوسی: یااا گفتم بزار بلندش م نه اینکه بیای بغلم کنییییی
تهیونگ: هیشششش مهمون داریم امشب
لوشی: کیه؟
تهیونگ: مامانم و بابام
لوسی: خاک تو سرم من چیکار کنم منو قایم کن باشه
تهیونگ: امدن تورو ببینن بعد من قایمت کنم؟
لوسی: واتتت؟ واسه چی؟
تهیونگ: خب میخوان عروسشونو ببینن
لوسی: اخه من که پدر مادر ندارم(سرشو انداخت پایین)
تهیونگ: خب که چی ما قراره ازدواج کنیم
لوسی: خب که چی؟ پدر مادرت نمیگن که این دخترو کجا پیدا کردی؟
تهیونگ: چرا باید اینو بگن مهم اینه که من تورو دوست دارم
لوسی: یه نفس عمیق کشید
تهیونگ: بیا بغلم
همدیگه رو بغل کردن
ویو مینجی
یونجون: بیا بریم لباس عروسی رو انتخاب کنیم عشقم
مینجی: باشه بریم
اینارفتن
مینجی: من اینو دوست دارم
یونجون: اون نه
مینجی: چرااا
یونجون: خیلی بازه
مینجی: این کجاش بازه؟
یونجون: این خیلی قشنگه
مینجی: بی سلیقهههه
یونجون: اوکی اروم باش برای بچه ضررداره هرچی میخوای بردار
مینجی انتخاب کرد
رفتن خونه
ادامه دارد...
حمایت کنید♥🥺
تهیونگ: اییی عشقم ببخشید بغلش میکنه
لوسی: نمیبخشمت
تهیونگ: اگه پیتزا بخرم
لوسی: امم.... نه بازم نمیبخشمت
تهیونگ: باشه میرم میخرم خودم بخورم
داشتم میرفتم که لوسی دستمو گرفت
لوسی: منم میخوام
تهیونگ: اخه اگه تو میگفتی نه بنظرت من غذا میخوردم عشقم گشنه باشه من غذا بخورم؟
لوسی: کمکم کن بلند شدم
تهیونگ: براید استایل بغل میکنه
لوسی: یااا گفتم بزار بلندش م نه اینکه بیای بغلم کنییییی
تهیونگ: هیشششش مهمون داریم امشب
لوشی: کیه؟
تهیونگ: مامانم و بابام
لوسی: خاک تو سرم من چیکار کنم منو قایم کن باشه
تهیونگ: امدن تورو ببینن بعد من قایمت کنم؟
لوسی: واتتت؟ واسه چی؟
تهیونگ: خب میخوان عروسشونو ببینن
لوسی: اخه من که پدر مادر ندارم(سرشو انداخت پایین)
تهیونگ: خب که چی ما قراره ازدواج کنیم
لوسی: خب که چی؟ پدر مادرت نمیگن که این دخترو کجا پیدا کردی؟
تهیونگ: چرا باید اینو بگن مهم اینه که من تورو دوست دارم
لوسی: یه نفس عمیق کشید
تهیونگ: بیا بغلم
همدیگه رو بغل کردن
ویو مینجی
یونجون: بیا بریم لباس عروسی رو انتخاب کنیم عشقم
مینجی: باشه بریم
اینارفتن
مینجی: من اینو دوست دارم
یونجون: اون نه
مینجی: چرااا
یونجون: خیلی بازه
مینجی: این کجاش بازه؟
یونجون: این خیلی قشنگه
مینجی: بی سلیقهههه
یونجون: اوکی اروم باش برای بچه ضررداره هرچی میخوای بردار
مینجی انتخاب کرد
رفتن خونه
ادامه دارد...
حمایت کنید♥🥺
۱۴.۳k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.