عشق خوناشامی من پارت ۱۶
عشق خوناشامی من پارت ۱۶
ویو ا/ت
از تخت پاشدم آخيش خستگیم در رفته بود رفتم سمت آشپزخونه و شروع کردم به آماده کردن صبحانه هیچکس داخل آشپزخونه نبود فقط من بودم که صدایی از پشت سرم شنیدم سریع یه چیزی گفت و من فرصت برگشتن به پشتم رو نداشم انگار امپراطور بود
جونگکوک: آهای تو باید سر آشپز جدید باشی سریعتر صبحونه رو آماده کن
منم سریعتر شروع کردم حاضر کردن کم کم بقیهی ندیمه ها میومدن و کارشون رو شروع میکردن
منم صبحانه رو درست کردم و دادم به ندیمهای که باید میبرد سر سفره
منم روی صندلی نشستم که کمی استراحت کنم
ناشناس: بله ارباب من دختره ا/ت رو پیدا کردم اون اینجاس
فرد پشت تلفن: حواست بهش باشه جونگکوک که ندیده
ناشناس :نه ارباب
فرد: مراقب باش جونگکوک نباید از وجود اون با خبر بشه
ناشناس: بله مراقبم
ناشناس : گوشی رو قطع کردم و جایی مخفی کردم
ویو ا/ت
در حال آماده کردن ناهار بودم که صدای جیغ دختر بچهای به گوشم رسید
که یکدفعه....
ادامه دارد
حمایت کنید
ویو ا/ت
از تخت پاشدم آخيش خستگیم در رفته بود رفتم سمت آشپزخونه و شروع کردم به آماده کردن صبحانه هیچکس داخل آشپزخونه نبود فقط من بودم که صدایی از پشت سرم شنیدم سریع یه چیزی گفت و من فرصت برگشتن به پشتم رو نداشم انگار امپراطور بود
جونگکوک: آهای تو باید سر آشپز جدید باشی سریعتر صبحونه رو آماده کن
منم سریعتر شروع کردم حاضر کردن کم کم بقیهی ندیمه ها میومدن و کارشون رو شروع میکردن
منم صبحانه رو درست کردم و دادم به ندیمهای که باید میبرد سر سفره
منم روی صندلی نشستم که کمی استراحت کنم
ناشناس: بله ارباب من دختره ا/ت رو پیدا کردم اون اینجاس
فرد پشت تلفن: حواست بهش باشه جونگکوک که ندیده
ناشناس :نه ارباب
فرد: مراقب باش جونگکوک نباید از وجود اون با خبر بشه
ناشناس: بله مراقبم
ناشناس : گوشی رو قطع کردم و جایی مخفی کردم
ویو ا/ت
در حال آماده کردن ناهار بودم که صدای جیغ دختر بچهای به گوشم رسید
که یکدفعه....
ادامه دارد
حمایت کنید
۶.۶k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.