دخترعمو و پسر عمو
پارت ۵
*روز بعد تو خونه کوک*
کوک: وای مجبورن همشون بیان؟
صوفیا: وایسا ببینم یعنی جولیا هممیاد؟
کوک:وایی اهه
صوفیا: نمیشه اون نیاد
کوک: آره بهش زنگ میزنم میگم تو نیا ( پوزخند)
صوفیا: هوفف اون یه هرزه اس
کوک: هوففف خیلی بهم میچسبه
(نویسنده:جولیا دختر خاله صوفیاست و یه هرزه اس و همش به کوک میچسبه)
صوفیا: هوفف
*
جولیا: صوفیییی... چطوری؟( دست دادن)... (تا کوک رو دیدم ذوق کردم که فقط بهم دست داد)
صوفیا:)
(بعد از اومدن مهمون ها)
کوک: من و صوفیا کنار هم وایستاده بودیم که جولیا اومد وسطمون*
جولیا: آروم دستمو می کشیدم رو کمرش و به پایین می بردم*
کوک: داری چیکار میکنی؟
صوفیا: جولیا خجالت بکش..جلوی من به شوهرم دست درازی میکنی؟
جنی: عزیزم چیکار کردی؟( نویسنده :مامان جولیا)
م.ص: جولیا از تو بعیده
صوفیا: (آروم) هوم آره بعیده
جولیا: ساکت شو
کوک: حرف نزن جولیا..گورتو گم کن!
جولیا: پشیمون میشی!
صوفیا: خوبی؟
کوک: آره خوبم :)
*آخر شب همه رفتن*
صوفیا: مطمعنی خوبی؟
کوک: وقتی کنار توئم بله:) ( لپشو بوس کردم)
صوفیا: *
*روز بعد تو خونه کوک*
کوک: وای مجبورن همشون بیان؟
صوفیا: وایسا ببینم یعنی جولیا هممیاد؟
کوک:وایی اهه
صوفیا: نمیشه اون نیاد
کوک: آره بهش زنگ میزنم میگم تو نیا ( پوزخند)
صوفیا: هوفف اون یه هرزه اس
کوک: هوففف خیلی بهم میچسبه
(نویسنده:جولیا دختر خاله صوفیاست و یه هرزه اس و همش به کوک میچسبه)
صوفیا: هوفف
*
جولیا: صوفیییی... چطوری؟( دست دادن)... (تا کوک رو دیدم ذوق کردم که فقط بهم دست داد)
صوفیا:)
(بعد از اومدن مهمون ها)
کوک: من و صوفیا کنار هم وایستاده بودیم که جولیا اومد وسطمون*
جولیا: آروم دستمو می کشیدم رو کمرش و به پایین می بردم*
کوک: داری چیکار میکنی؟
صوفیا: جولیا خجالت بکش..جلوی من به شوهرم دست درازی میکنی؟
جنی: عزیزم چیکار کردی؟( نویسنده :مامان جولیا)
م.ص: جولیا از تو بعیده
صوفیا: (آروم) هوم آره بعیده
جولیا: ساکت شو
کوک: حرف نزن جولیا..گورتو گم کن!
جولیا: پشیمون میشی!
صوفیا: خوبی؟
کوک: آره خوبم :)
*آخر شب همه رفتن*
صوفیا: مطمعنی خوبی؟
کوک: وقتی کنار توئم بله:) ( لپشو بوس کردم)
صوفیا: *
۱۱.۰k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.