چرخُ فلک p5
کتی در حالی ک ریملشو تمدید میکرد گفت:
_خودت چی ...توعم از موقعی ک ب دنیا اومدی اونجا بودی...میشه ۲۷ سال
گفتم:
_خونمون رو دوس دارم ولی دلم نمیخواد بابا اونجا همش با خاطرات مامان زندگی کنع و غصه بخوره
خواست چیزی بگه ک در باز شد و یکی از پرستارا سرشو آورد تو:
_ کجایید دو ساعته...بدویید بیمار تصادفی داریم .
ساعت ۱۰ شب که شیفتم تموم شد راه افتادم سمت خونه...بارون نم نمی میبارید
تابستون داشت تموم میشد و پاییز از راه میرسید
کلید رو انداختم تو قفل و رفتم داخل...برقا روشن بود...تو پذیرایی کوچکمون تلوزيون داشت فوتبال پخش میکرد اما بابا رو ندیدم
داخل اتاق ک شدم هینی کشیدم...بابا کف اتاق بیهوش افتاده بود
(جونگ کوک)
یقشو گرفتم و کشیدمش جلو:
_مگه من صد دفعه نگفتم دیگه نرو سراغ اون مرتیکه...باز که شیپیش ته جیبت زد رفتی پیش اون؟
جانگ هیو با لحنی که سعی میکرد قانعم کنه گفت:
_داداش به شرفم قسم اینبار باره آخره...گفته یه کار کوچيک براش انجام بدم پول گنده میزاره کف دستم...یه خونه نقلی میگیرم حداقل میرم خواستگاری دست خالی نرم
یقشو ول کردم و غریدم:
_آخه بی عقل دختره تا تورو میبینه از خجالت آب میشه دو سوته جیم میشه...بعد تو تا خواستگاریش هم فکر کردی
خنده ای کرد و دستی به پشت گردنش کشید
_خودت چی ...توعم از موقعی ک ب دنیا اومدی اونجا بودی...میشه ۲۷ سال
گفتم:
_خونمون رو دوس دارم ولی دلم نمیخواد بابا اونجا همش با خاطرات مامان زندگی کنع و غصه بخوره
خواست چیزی بگه ک در باز شد و یکی از پرستارا سرشو آورد تو:
_ کجایید دو ساعته...بدویید بیمار تصادفی داریم .
ساعت ۱۰ شب که شیفتم تموم شد راه افتادم سمت خونه...بارون نم نمی میبارید
تابستون داشت تموم میشد و پاییز از راه میرسید
کلید رو انداختم تو قفل و رفتم داخل...برقا روشن بود...تو پذیرایی کوچکمون تلوزيون داشت فوتبال پخش میکرد اما بابا رو ندیدم
داخل اتاق ک شدم هینی کشیدم...بابا کف اتاق بیهوش افتاده بود
(جونگ کوک)
یقشو گرفتم و کشیدمش جلو:
_مگه من صد دفعه نگفتم دیگه نرو سراغ اون مرتیکه...باز که شیپیش ته جیبت زد رفتی پیش اون؟
جانگ هیو با لحنی که سعی میکرد قانعم کنه گفت:
_داداش به شرفم قسم اینبار باره آخره...گفته یه کار کوچيک براش انجام بدم پول گنده میزاره کف دستم...یه خونه نقلی میگیرم حداقل میرم خواستگاری دست خالی نرم
یقشو ول کردم و غریدم:
_آخه بی عقل دختره تا تورو میبینه از خجالت آب میشه دو سوته جیم میشه...بعد تو تا خواستگاریش هم فکر کردی
خنده ای کرد و دستی به پشت گردنش کشید
۲۶.۵k
۲۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.