part²¹
part²¹
قرار در شرکت 🖇️
سونا:اره...مشکلیه
جیمین:چرا شما دوتا هویچ چیزی به من نگفتین
سونا: ببخشید که تو اونور دنیا بودی....
جیمین:تو کدوم سیاره زندگی میکنی که از اختراع تلفن خبر نداری....
سونا: متاسفانه با تو توی این سیاره....
جیمین:همه خواهر دارن منم خواهر دارم یکی از یکی بی ادب تر....
سونا:کی به کی میگه....خوب حرفات تموم شد خیلی تاثیر گذار بود....
جیمین:😐😐😐😐....صد بار گفتم من از تو دوسال بزرگترم عین آدم با من حرف بزن.....
سونا:به چپم که دو سال بزرگتری...ایش...
جیمین:خدایااااا.....من از دست تو و لونا چیکار کنم بعد دوسال اومدم اینجوری میکنید....
سونا:................... راستی مامان میدونه اومدی کره....
جیمین:اره بهم گفت سفرش رو ول میکنه میاد ....
سونا:چیییییی برمیگرده برو خفه شو از جلو چشمممممم(داد)
جیمین:(دارم میخنده)
سونا:چته
جیمین:خفشم از جلو چشت(با خنده)
سونا:حالا من ی چی گفتم دیگه منظورم گمشو بود....
جیمین:حالا چرا خفشم از جلو چشت(جیمین کلا داره میخنده)
ذهن سونا:حالا که این بز برگشته مامان هم بر میگرده پس تهیونگ دیگه نمیتونه بیاد پیشم ایشششششش البته دلم واسه جیمینم تنگ شده بود....
سونا:هیچی...مهم نی
جیمین: من میرم خونه دیگه
که یهو یونا وارد اتاق شد(سرش تو برگه های توی دستشه)
یونا:میگم سونا....(سرشو بالا آورد جیمین رو دید)
یونا:ببخشید نمیدونستم مهمون داری....
سونا:صد بار بهت نگفتم در بزن کره خر عین خر سرتو میندازی میای داخل مگه اینجا تویله است....
یونا:نه اینکه تو وقتی میای اتاق من در میزنی تو ام عین گاو میای داخل....
سونا:اصلا خوب کاری....
جیمین:اهم...(مثلا سرفه کرد)
یونا:.....ببخشید... معرفی نمیکنی...
سونا:ایشون دادش منه جیمین....جیمین اینم یوناست دوست صمیمی من و لونا و خواهر ته و کوک...
جیمین : خوشبختم...
یونا: همچنین...
جیمین:خوب من دیگه میرم
(جیمین رفت خونه)
سونا:چی کار داشتی یونا...
یونا:......
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
سونا:اره...مشکلیه
جیمین:چرا شما دوتا هویچ چیزی به من نگفتین
سونا: ببخشید که تو اونور دنیا بودی....
جیمین:تو کدوم سیاره زندگی میکنی که از اختراع تلفن خبر نداری....
سونا: متاسفانه با تو توی این سیاره....
جیمین:همه خواهر دارن منم خواهر دارم یکی از یکی بی ادب تر....
سونا:کی به کی میگه....خوب حرفات تموم شد خیلی تاثیر گذار بود....
جیمین:😐😐😐😐....صد بار گفتم من از تو دوسال بزرگترم عین آدم با من حرف بزن.....
سونا:به چپم که دو سال بزرگتری...ایش...
جیمین:خدایااااا.....من از دست تو و لونا چیکار کنم بعد دوسال اومدم اینجوری میکنید....
سونا:................... راستی مامان میدونه اومدی کره....
جیمین:اره بهم گفت سفرش رو ول میکنه میاد ....
سونا:چیییییی برمیگرده برو خفه شو از جلو چشمممممم(داد)
جیمین:(دارم میخنده)
سونا:چته
جیمین:خفشم از جلو چشت(با خنده)
سونا:حالا من ی چی گفتم دیگه منظورم گمشو بود....
جیمین:حالا چرا خفشم از جلو چشت(جیمین کلا داره میخنده)
ذهن سونا:حالا که این بز برگشته مامان هم بر میگرده پس تهیونگ دیگه نمیتونه بیاد پیشم ایشششششش البته دلم واسه جیمینم تنگ شده بود....
سونا:هیچی...مهم نی
جیمین: من میرم خونه دیگه
که یهو یونا وارد اتاق شد(سرش تو برگه های توی دستشه)
یونا:میگم سونا....(سرشو بالا آورد جیمین رو دید)
یونا:ببخشید نمیدونستم مهمون داری....
سونا:صد بار بهت نگفتم در بزن کره خر عین خر سرتو میندازی میای داخل مگه اینجا تویله است....
یونا:نه اینکه تو وقتی میای اتاق من در میزنی تو ام عین گاو میای داخل....
سونا:اصلا خوب کاری....
جیمین:اهم...(مثلا سرفه کرد)
یونا:.....ببخشید... معرفی نمیکنی...
سونا:ایشون دادش منه جیمین....جیمین اینم یوناست دوست صمیمی من و لونا و خواهر ته و کوک...
جیمین : خوشبختم...
یونا: همچنین...
جیمین:خوب من دیگه میرم
(جیمین رفت خونه)
سونا:چی کار داشتی یونا...
یونا:......
اسکی ممنوع ❌
۶.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.