پارت ۱۲
پارت ۱۲
گوجو
این پارت مخصوص دختراس ( البته فکر کنم همتون دخترید)
(ایده پیشنهادی بود)
نکته :« اسم شما در این پارت تسومیکی هست که سومیکی تلفظ میشه »
مرد بالآخره راضی شد که با هنرجویانش به اتاق فرار بره اما از صمیم قلب خوشحال بود که میتونه دوست زیبا رویی که یوجی بهش معرفی کرده رو ببینه
خب البته منتم روی سر شاگرداش میزاشت هه هه
همگی حاضر بودن
حتی فوشیگورو مگومی .
این برای گوجو جالب بود شاگرد درونگرای سردش برای رفتن به جایی حاضر بود.
از هنرستان خارج شده و خندان به ایستگاه اوتوبوسی که به مرکز تفریح ختم میشد رسیدن .
حدود نیم ساعتی توی اوتوبوس مسخره بازی درآوردن .
البته ماکی و مگومی بعضی وقت ها به هم نگاهی میکردن و با تاسف سر تکان میدادن.
به جلوی شهربازی که قرار بود به ان برای اتاق فرار مراجعه کنن رسیدن
البته قبل از اینکه یوجی به فرد اشاره کنه مگومی و ماکی به هم نگاهی از تعجب انداختن و یک ان داد زدن :« تسومیکییییییی »
و تسومیکی بد بخت و بیچاره و هول و ولا سرش رو به سمت منبع صدا برگرداند و بله با یوجی گوجو نوبارا اینوماکی مگومی و ماکی ژون روبرو شد
میدونست که گوجو و هنرجویاش قراره بیان ولی انتظار اومدن برادر کوچیکترش مگومی رو نداشت که با بغل محکمی که از طرف مگومی باهاش روبرو شد به خودش آمد
( میدونم انتظار نداشتی )
که همه به غیر از ماکی مونده بودن که چی شده
که مگومی افزود :« خب ایتادوری چه چیزی برای گفتن حرفای آخرت داری ؟
که با خواهر من قرار میزاری ؟؟؟»
اینو با یه هاله مشکی روی صورت میفرمایند
یوجی :« امممم خ.خ.خب م.می.میدونی ف.ف.فقط میخواس.س.تیم تورو سوپورایز کنیم!»
و نگاهی به تسومیکی گرامی می اندازد
تسومیکی :« نه اصلا من نمیدونستم قراره تو بیای !»
و بله ما یوجی جان را دفن کرده و به اتاق فرار میرویمT - T
فلش بک به بعد از اتاق فرار
موقعیت : پشت دکه غذا فروشی
بله دوستان مگومی گوجو رو پشت دکه غذا فروشی ( همون کاروان غذا ) کشونده بود و دلیل اینکه کل تایم توی اتاق فرار چرا به تسومیکی زل زده بود ؟؟؟
خب به نظر شما دلیل اینکه گوجو به شما خیره شده بود چیست؟؟.؟؟
گوجو
این پارت مخصوص دختراس ( البته فکر کنم همتون دخترید)
(ایده پیشنهادی بود)
نکته :« اسم شما در این پارت تسومیکی هست که سومیکی تلفظ میشه »
مرد بالآخره راضی شد که با هنرجویانش به اتاق فرار بره اما از صمیم قلب خوشحال بود که میتونه دوست زیبا رویی که یوجی بهش معرفی کرده رو ببینه
خب البته منتم روی سر شاگرداش میزاشت هه هه
همگی حاضر بودن
حتی فوشیگورو مگومی .
این برای گوجو جالب بود شاگرد درونگرای سردش برای رفتن به جایی حاضر بود.
از هنرستان خارج شده و خندان به ایستگاه اوتوبوسی که به مرکز تفریح ختم میشد رسیدن .
حدود نیم ساعتی توی اوتوبوس مسخره بازی درآوردن .
البته ماکی و مگومی بعضی وقت ها به هم نگاهی میکردن و با تاسف سر تکان میدادن.
به جلوی شهربازی که قرار بود به ان برای اتاق فرار مراجعه کنن رسیدن
البته قبل از اینکه یوجی به فرد اشاره کنه مگومی و ماکی به هم نگاهی از تعجب انداختن و یک ان داد زدن :« تسومیکییییییی »
و تسومیکی بد بخت و بیچاره و هول و ولا سرش رو به سمت منبع صدا برگرداند و بله با یوجی گوجو نوبارا اینوماکی مگومی و ماکی ژون روبرو شد
میدونست که گوجو و هنرجویاش قراره بیان ولی انتظار اومدن برادر کوچیکترش مگومی رو نداشت که با بغل محکمی که از طرف مگومی باهاش روبرو شد به خودش آمد
( میدونم انتظار نداشتی )
که همه به غیر از ماکی مونده بودن که چی شده
که مگومی افزود :« خب ایتادوری چه چیزی برای گفتن حرفای آخرت داری ؟
که با خواهر من قرار میزاری ؟؟؟»
اینو با یه هاله مشکی روی صورت میفرمایند
یوجی :« امممم خ.خ.خب م.می.میدونی ف.ف.فقط میخواس.س.تیم تورو سوپورایز کنیم!»
و نگاهی به تسومیکی گرامی می اندازد
تسومیکی :« نه اصلا من نمیدونستم قراره تو بیای !»
و بله ما یوجی جان را دفن کرده و به اتاق فرار میرویمT - T
فلش بک به بعد از اتاق فرار
موقعیت : پشت دکه غذا فروشی
بله دوستان مگومی گوجو رو پشت دکه غذا فروشی ( همون کاروان غذا ) کشونده بود و دلیل اینکه کل تایم توی اتاق فرار چرا به تسومیکی زل زده بود ؟؟؟
خب به نظر شما دلیل اینکه گوجو به شما خیره شده بود چیست؟؟.؟؟
۲.۸k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.