پارت 11📜

ته ویو 📜
وسط های غذا احساس کردم گرمه وایی چرا اینجا انقدر گرمه
اجوما اااا
* بله ارباب
-پنج پنجره ها... رو.. باز کن
+ ته بیرون داره بارون میزنه میفهمی چی میگی؟
- ا. اره
میا. ته حالت خوبه
- ن ه
ات ویو 📜
فهمیدم تحریک شده حیح حقشه ولی مگه چقدر ریختم توی غذاش... چشمام رفت به پایین تنش ک ه وایییییی خدا مرگم بده من چرا همچین گوهی خوردم
+ ام من من دیگه سیر شدم میرم با بالا تا تا بخ خوابم
میا. باشه
سریع رفتم توی اتاق درم بستم هوف بخیر گذشت
ده مین بعد
دیگه از اتاق بیرون نرفتم ولی صدایی نشنیدم نکنه حالش بد شه واییی سریع در اتاق و باز کردم رفتم سمت اتاقش.... نه ات ول... نه اگه حالش بد باشه وی.... وایی چرا لباسم رو عوض نکردم اخه کی با شلوارک و کراپ میاد توی دهن گرگ... میرم
تق تق
- بیا
رفت تو
رفتم تو که دیدم لخت 😐 رو تخته و یه بالش هم توی دستش داره فشار میده
(منحرف خان بالاتنه لخت شلوارک داره 😐)
+ چیشده خوبی
- تو
+ من چی انگاری یکی توی غذات تحریک کننده ریخته اخی
-تو کردی نه
+نمیدونم
-اروم. هه دیگه.. دیگه نمیتونم
+منظورت چیه؟
که بلند شد رفت سمت در و درو قفل کرد که یه ترسی تو دلم موج زد....