لارا=صبح با حس خفگی بیدار شدم دل درد نداشتم و خوب بودم دی
لارا=صبح با حس خفگی بیدار شدم دل درد نداشتم و خوب بودم دیدم که مایکل روم افتاده : هی ددی له شدم لطفا بیدار شو
مایکل:بیبی بیداری بیا بریم حموم الان خوانوادم میان و تورو توی این وضعیت ببینن عصبی میشن
لارا:باشه =بوسه روی گونه
مایکل=پوزخند؛:بدو
لارا=رفتم لباس پوشیدن و رفتم توی اتاق خودم :اوق =عه چرا دلم میخواد کل اجزای معدم رو بالا بیارم هاااا وای نه نکنه دیشب از کا.ندوم استفاده نکردیم :ددی
مایکل:جانم بیبی
لارا:دیشب از کا. ندوم استفاده کردیم
مایکل؛:اممم نه بیبی چطور
لارا:هیچی همینجوری پرسیدم
مایکل:باشه بیبی حالا برو توی اتاق تا برات غذا رو بیارم
×ویو
&نیوسهپصمستینصمهیپسوسمستبمیپ(شما فکر کنید صدای جیغس)
×چی شده بیب =نگران
&سوسکککککک ×=خنده &مرگ نخند بکشششششششششش (وضعیت خودم وقتی سوسک میبینم مخصوصا خروسک) ×باشا باشه =خنده &خفه هههههه ×اوک&گفتم خفه هههههه
مایکل:بیبی بیداری بیا بریم حموم الان خوانوادم میان و تورو توی این وضعیت ببینن عصبی میشن
لارا:باشه =بوسه روی گونه
مایکل=پوزخند؛:بدو
لارا=رفتم لباس پوشیدن و رفتم توی اتاق خودم :اوق =عه چرا دلم میخواد کل اجزای معدم رو بالا بیارم هاااا وای نه نکنه دیشب از کا.ندوم استفاده نکردیم :ددی
مایکل:جانم بیبی
لارا:دیشب از کا. ندوم استفاده کردیم
مایکل؛:اممم نه بیبی چطور
لارا:هیچی همینجوری پرسیدم
مایکل:باشه بیبی حالا برو توی اتاق تا برات غذا رو بیارم
×ویو
&نیوسهپصمستینصمهیپسوسمستبمیپ(شما فکر کنید صدای جیغس)
×چی شده بیب =نگران
&سوسکککککک ×=خنده &مرگ نخند بکشششششششششش (وضعیت خودم وقتی سوسک میبینم مخصوصا خروسک) ×باشا باشه =خنده &خفه هههههه ×اوک&گفتم خفه هههههه
۱۴.۷k
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.