رمان پارت 6
حامی:خب دسته گل رو هم گرفتیم
بریم پیش مامان و بابای عزیزم
مامان حامی:سلام پسرم خوش اومدی
حامی:ممنون مامان جونم بابا کجاست؟
مامان حامی:رفته وسایل بگیره بیاد
حامی:اوکی
چه خبر ؟
خیلی وقت بود نیومده بودم دلت تنگ نشده بود؟
مامان حامی:چرا مگه میشه تنگ نشه چون میدونستم
سرت شلوغه نگفتم بیای
چه خبر از ثنا رابطت چطوره ؟
حامی:رابطموننننننننننننننننن اممممممممممممم
یکم صمیمیم حالا قصد دارم سعی کنم دیگه رل بشیم
مامان حامی:اره همین کارو کن
با مامان ثنا حرف زدم گفت ثنا هم همینو میگه
پس ثنا هم ازت خوشش اومده
حامی:اره حالاااااااااااااا
خب دیگه چه خبر؟
مامان حامی:ببین پسرم ....
وای زنگ در خورد بابات اومد برم باز کنم
سلام خوش اومدی عزیزم
پسرمون اومده
بابای حامی:عه پسرم؟
حامی:سلام بابا خوبی؟
دلم واست یه ذره شده بود
بابای حامی :فدات پسرم چه خبر؟
.............................
بابای حامی:ببین پسرم من و مامانت بهت اعتماد میکنیم مطمعنیم
که موفق میشیی و خیلی خوب پیشرفت میکنی
حامی:بله بابا خیالتون راحت منم قراره کلی طرف
قراره داشته باشم و دارم خودمو اماده میکنم واسه
همه ی سختی ها
...........................................
حای:من دیگه برم خدافظ
مامان حامی:به سلامت پسرم
بابای حامی:خدافظ حامی جونم
ادامه دارد..................
چطور بود خودم که عاشق این پارت شدم
#حامیم#طولانی ترین شب زندگیم
بریم پیش مامان و بابای عزیزم
مامان حامی:سلام پسرم خوش اومدی
حامی:ممنون مامان جونم بابا کجاست؟
مامان حامی:رفته وسایل بگیره بیاد
حامی:اوکی
چه خبر ؟
خیلی وقت بود نیومده بودم دلت تنگ نشده بود؟
مامان حامی:چرا مگه میشه تنگ نشه چون میدونستم
سرت شلوغه نگفتم بیای
چه خبر از ثنا رابطت چطوره ؟
حامی:رابطموننننننننننننننننن اممممممممممممم
یکم صمیمیم حالا قصد دارم سعی کنم دیگه رل بشیم
مامان حامی:اره همین کارو کن
با مامان ثنا حرف زدم گفت ثنا هم همینو میگه
پس ثنا هم ازت خوشش اومده
حامی:اره حالاااااااااااااا
خب دیگه چه خبر؟
مامان حامی:ببین پسرم ....
وای زنگ در خورد بابات اومد برم باز کنم
سلام خوش اومدی عزیزم
پسرمون اومده
بابای حامی:عه پسرم؟
حامی:سلام بابا خوبی؟
دلم واست یه ذره شده بود
بابای حامی :فدات پسرم چه خبر؟
.............................
بابای حامی:ببین پسرم من و مامانت بهت اعتماد میکنیم مطمعنیم
که موفق میشیی و خیلی خوب پیشرفت میکنی
حامی:بله بابا خیالتون راحت منم قراره کلی طرف
قراره داشته باشم و دارم خودمو اماده میکنم واسه
همه ی سختی ها
...........................................
حای:من دیگه برم خدافظ
مامان حامی:به سلامت پسرم
بابای حامی:خدافظ حامی جونم
ادامه دارد..................
چطور بود خودم که عاشق این پارت شدم
#حامیم#طولانی ترین شب زندگیم
۳.۶k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.