⚜️𝓶𝔂 𝓹𝓻𝓲𝓷𝓬𝓮𝓼𝓼

p1
( بچه ها یادم رفت یک نفر رو معرفی کنم اینجا میگم و میریم سراغ پارت اول )



سونا : دوست دختر جونگ کوک یک دختر لوس و بی ادب و از خود راضی دختر خوشگلیه همه دوسش دارن اما اون جونگ کوک رو انتخاب کرده و بزور باهاش وارد رابطه شده و از بچگی جونگ کوک رو میشناسه




عاقد : خانوم لی ات آیا شما مایل هستید با آقای …… ازدواج کنید ؟
ات : بلههه
و مرد انگشتر رو دست ات میکنه
عاقد : مبارک باشه مبارک باشه
ات : مرسی مرسی
( چند مین بعد )
؟؟؟ : بیدار شو ( صدا اکو میشه وقتی ؟؟؟ حرف میزنه )
؟؟؟ : بیدار شووووو
که یهو همه جا سیاه میشه و ات میمونه تنها
( یونا ویو )
هوفففف ملکه از من خواست یجور خدمتکار شخصی ات باشم
گفت الان برم بیدارش کنم
یونا : ات بیدار شو
یونا : بیدار شوووووو
ات بدونه این که بدونه کیم حرف زد
ات : تو به جرم بیدار کردن من اعدامی
یونا : دلت میاد منو اعدام کنی ؟ ( کیوت )
که یهو ات از جاش پرید
ات : عه یونا ؟ حیح تو اینجا چیکار میکنی ؟
یونا : به همین دلیله که همه خدمتکار شخصیت هات رفتن دیگه
ات : یعنی تو الان خدمتکار شخصی منی ؟
یونا : از یه طرف نه از یه طرف اره
ات :اها
یونا : خب حالا پاشو این لباسی که برات گذاشتم رو بپوش
ات : اوکی
یونا : خوب پاشو دیگه
ات : بزار دست و صورتم رو بشورممممم
یونا : اوکی
( ات ویو )
از تختم پاشدم رفتم دست شویی و روتین صورتم رو انجام دادم
اومدم بیرون دیدم یونا اونجا وایساده و داره من و نگاه میکنه
دیدم تختم هم مرتب کرده
ات : مرسی
یونا : خواهش میکنم حالا لباست رو بپوش
بهش نگاه کردم
یونا : بپوش دیگه
دوباره بهش نگاه کردم شاید بفهمه
یونا : چیه ؟
ات : جلو تو عوض کنم ؟
یونا : من و تو نداریم کهههه
ات : یوناااااا من جلو دوست پسرم هم لباس عوض نمیکنمممم
یونا : چون اصن دوس پسر نداری داری ؟
ات : منطقیه حالا بروووو
یونا : باشههههه
یونا رفت منم لباسم رو عوض کردم رفتم بیرون و به همه سلام دادم
یونا : راستی ات مامانت گفت امروز قراره برین کره چمدونت رو جمع کن و یه خبر خوب
ات : چیه ؟
یونا : منم بلخره بابام رو راضی کردم و باهاتون میام
ات : واقعااااا
یونا : ارهههههه
ات & یونا : عررررررر
یونا : راستی چه خوابی میدی
ات : خواب میدیدم دارم ازدواج میکنم ولی مرد نه قیافش معلوم بود نه میدونستم اسمش چیه
ات : عاقد گفت : آقای فلان فلان






لایک : ۱۰ تا
کامنت : ۱۰ تا






تا شرطا نرسه نمیزارم بعدی رو بای بای ❤️🫶🏻