چند پارتی درخواستی
چند پارتی درخواستی
عاشق درخواستاتونم آخه این چیهه که گفتی حالا برای اینکه مدرسه ها تعطیله گزاشتم
سلام من مین ات هستم و برادر ناتنیم مین یونگی هست زیاد ازش خوشم نمیاد و هی ازم سوال میپرسه که کجا میرم میام خب الان میخوام آماده شم برام بار پیشه دوست پسرم (بچه ها ات دوست پسر زیاد داره🫣)آماده شدم و رفتم پایین
یونگی:با این لباس کجا میری(عصبی)
ات:به تو چه
یونگی:وایسا ببینم گفتم با این لباس کجا میری(دست ات رو میگیره)
ات:دارم میرم پیشه میااااا راحت شودیییییییی
یونگی:مثل آدم بگو بزارم بری
ات:آخه تو زبون آدم میفهمی(زیر لب)
یونگی:چی گفتی(عصبی)
*ات رفت
ات:همونی که شنوفتی
یونگی:اتتتتتتت
ویو ات
وااااااااااااااااای چرا اینقدر یونگی زر میزنههههه
ولش الان دارم میرم پیشه ددیم (دوست پسر ات بهش زنگ زد)
ات:الو سلام ددی
سوهو:سلام بیبی ددی بهت نیاز داره بیا بار همیشگی
ات:باشه ددی اومدم
*ات رفت بار پیشه سوهو
ات:خوبی ددی
*رفت رو پای سوهو نشست
سوهو:بیبی اون پایینی میخوادت
ات:اگر اون پایینی میخواد چرا که نه
*سوهو ات رو برد تو ی اتاق و سوهو شروع کرد به در اوردن لباس ات و خودش و سوهو رو ات خیمه زد بعد رفت سمت سینهاش یکی تو دهنش یکی هم تو دست ات هم فقط ناله میکرد که سوهو د.ی.ک.ش رو کرد توش و ات هم فقط ناله میکرد
ات:اححححح ددی
سوهو:فقط تو ناله کن(بچه ها فوشم ندید این درخواستی)
ات:اححححح
*و بعد دو ساعت تموم شد سوهو هم تو ات خالی کرد و باهم خوابیدن
ویو ات
با دل درد بدی پاشدم انگار بار اولم بود ولی این بای چندومم ی نگاه به گوشیم کردم دیدم یونگی ۲۵ بار بهم زنگ زده
ات:یا خداااااا
سوهو:چی شد(خوابالود)
ات:من باید برم آخ
سوهو:من میبرمت بیب
ات:نمیخواد خودم میدم
*ات با هزار بدبختی پاشد رفت خونه
یونگی:کجا بودییییی(عصبی)
ات:خونه ی میا بودم
یونگی:من رفتم پیشه میا نبودی
ات:تو رفتی پیشه میا
یونگی:آره اگر پیشش بودی میدید
ات:چرا رفتی من با میا خیلی وقت حرف نمیزنم این میا که میگم اون میا نیست
یونگی:شماره شو بده ببینممممم
ات:نمیدم بدم که ...
یونگی:بدی که چی
ات:هیچی(با ترس)
*یونگی ات رو برد اتاق شکنجه بعد ات رو زد همون جا گزاشت بمونه
ویو یونگی
از دست ات خیلی عصبی بودم بعد بردم اتاق شکنجه و شکنجش دادم داشتم تو گوشیم میگشتم که یکی زنگ زد
.... :اگر میخوای بدونی ات چی کار میکنه کاری که میگم رو بکن
یونگی:چی میگی توووووو
*مرده گوشی رو قطع کرد
........
عاشق درخواستاتونم آخه این چیهه که گفتی حالا برای اینکه مدرسه ها تعطیله گزاشتم
سلام من مین ات هستم و برادر ناتنیم مین یونگی هست زیاد ازش خوشم نمیاد و هی ازم سوال میپرسه که کجا میرم میام خب الان میخوام آماده شم برام بار پیشه دوست پسرم (بچه ها ات دوست پسر زیاد داره🫣)آماده شدم و رفتم پایین
یونگی:با این لباس کجا میری(عصبی)
ات:به تو چه
یونگی:وایسا ببینم گفتم با این لباس کجا میری(دست ات رو میگیره)
ات:دارم میرم پیشه میااااا راحت شودیییییییی
یونگی:مثل آدم بگو بزارم بری
ات:آخه تو زبون آدم میفهمی(زیر لب)
یونگی:چی گفتی(عصبی)
*ات رفت
ات:همونی که شنوفتی
یونگی:اتتتتتتت
ویو ات
وااااااااااااااااای چرا اینقدر یونگی زر میزنههههه
ولش الان دارم میرم پیشه ددیم (دوست پسر ات بهش زنگ زد)
ات:الو سلام ددی
سوهو:سلام بیبی ددی بهت نیاز داره بیا بار همیشگی
ات:باشه ددی اومدم
*ات رفت بار پیشه سوهو
ات:خوبی ددی
*رفت رو پای سوهو نشست
سوهو:بیبی اون پایینی میخوادت
ات:اگر اون پایینی میخواد چرا که نه
*سوهو ات رو برد تو ی اتاق و سوهو شروع کرد به در اوردن لباس ات و خودش و سوهو رو ات خیمه زد بعد رفت سمت سینهاش یکی تو دهنش یکی هم تو دست ات هم فقط ناله میکرد که سوهو د.ی.ک.ش رو کرد توش و ات هم فقط ناله میکرد
ات:اححححح ددی
سوهو:فقط تو ناله کن(بچه ها فوشم ندید این درخواستی)
ات:اححححح
*و بعد دو ساعت تموم شد سوهو هم تو ات خالی کرد و باهم خوابیدن
ویو ات
با دل درد بدی پاشدم انگار بار اولم بود ولی این بای چندومم ی نگاه به گوشیم کردم دیدم یونگی ۲۵ بار بهم زنگ زده
ات:یا خداااااا
سوهو:چی شد(خوابالود)
ات:من باید برم آخ
سوهو:من میبرمت بیب
ات:نمیخواد خودم میدم
*ات با هزار بدبختی پاشد رفت خونه
یونگی:کجا بودییییی(عصبی)
ات:خونه ی میا بودم
یونگی:من رفتم پیشه میا نبودی
ات:تو رفتی پیشه میا
یونگی:آره اگر پیشش بودی میدید
ات:چرا رفتی من با میا خیلی وقت حرف نمیزنم این میا که میگم اون میا نیست
یونگی:شماره شو بده ببینممممم
ات:نمیدم بدم که ...
یونگی:بدی که چی
ات:هیچی(با ترس)
*یونگی ات رو برد اتاق شکنجه بعد ات رو زد همون جا گزاشت بمونه
ویو یونگی
از دست ات خیلی عصبی بودم بعد بردم اتاق شکنجه و شکنجش دادم داشتم تو گوشیم میگشتم که یکی زنگ زد
.... :اگر میخوای بدونی ات چی کار میکنه کاری که میگم رو بکن
یونگی:چی میگی توووووو
*مرده گوشی رو قطع کرد
........
۱.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.