رمان
پارت ۲
ا.ت: وقتی سوار ماشین شدم خوابم برد که یهو یه سیلی خیلی محکم خورد به صورتم .
آییی چتههه.
تهیونگ: با اربابت درست صحبت کن بخاطر اینکه توی ماشین خوابیدی و با اربابت اینطوری صحبت کردی باید تنبیه بدنی بشی.
ا.ت: ببخشید ارباب لطفا دیگه تکرار نمیشه.
تهیونگ: حالا ببینم چی میشه.
ا.ت: وقتی رسیدیم یه امارت خيلي بزرگ بود ۱۰۰ تا اقاق داشت آدم توش گم میشد.
تهیونگ: هی هرزه اتاق تو طبقه بالا کنار اتاق منه.
ا.ت: ....
ا.ت: وقتی رفتم بالا یه اتاق خیلی بزرگ بود که توی کمداش هم پر بود از لباس های باز.
تهیونگ: هرزه زودباش بیا اتاق من.
ا.ت: چشم ارباب الان میام.
تهیونگ: هی بیا بشین روی پام
ا.ت: ام..اما
تهیونگ: حرف نباشه
ا.ت: دقیقا نشستم اونجایی که نباید مینشستم.
تهیونگ: خودت که میدونی کجا نشستی
ا.ت: اومدم بلند شم که یهو منو گرفت کشید سمت خودش .
تهیونگ: اشکال نداره بشین فقط کج نشو .
تهیونگ: من خودم زدم به پلش تا کج بشه چون خیلی دوست داشتم تنبیهش کنمم.
ا.ت: وا..واقعا متاسفم.
تهیونگ اما تو باید تنبیه بشی.
ا.ت: ......
ا.ت: وقتی سوار ماشین شدم خوابم برد که یهو یه سیلی خیلی محکم خورد به صورتم .
آییی چتههه.
تهیونگ: با اربابت درست صحبت کن بخاطر اینکه توی ماشین خوابیدی و با اربابت اینطوری صحبت کردی باید تنبیه بدنی بشی.
ا.ت: ببخشید ارباب لطفا دیگه تکرار نمیشه.
تهیونگ: حالا ببینم چی میشه.
ا.ت: وقتی رسیدیم یه امارت خيلي بزرگ بود ۱۰۰ تا اقاق داشت آدم توش گم میشد.
تهیونگ: هی هرزه اتاق تو طبقه بالا کنار اتاق منه.
ا.ت: ....
ا.ت: وقتی رفتم بالا یه اتاق خیلی بزرگ بود که توی کمداش هم پر بود از لباس های باز.
تهیونگ: هرزه زودباش بیا اتاق من.
ا.ت: چشم ارباب الان میام.
تهیونگ: هی بیا بشین روی پام
ا.ت: ام..اما
تهیونگ: حرف نباشه
ا.ت: دقیقا نشستم اونجایی که نباید مینشستم.
تهیونگ: خودت که میدونی کجا نشستی
ا.ت: اومدم بلند شم که یهو منو گرفت کشید سمت خودش .
تهیونگ: اشکال نداره بشین فقط کج نشو .
تهیونگ: من خودم زدم به پلش تا کج بشه چون خیلی دوست داشتم تنبیهش کنمم.
ا.ت: وا..واقعا متاسفم.
تهیونگ اما تو باید تنبیه بشی.
ا.ت: ......
۵.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.