سناریو اسکیز وقتی ...
وقتی شب میشینی رو پاهاشون
چان:بیب چیزی میخوای؟
ا/ت:نه
چان:تا جایی که یادمه همیشه وقتی میشینی رو پام یه چیزی میخوای
ا/ت:اصن پا می...
چان:نه دیگ کار از کار گذشته...📿بریم نماز؟
لینو:عوممم بیب بیدارش کردی...رفتین تو اتاق باهم نماز بخونید😔📿
چانگبین:کیوت کوچولووو *بوست میکنه*
هیونجین:اهه بیب یادته ۱۲راند قول دادی؟الان وقتشه که بهش عمل کنی
ا/ت:نخیر
هیونجین:عزیزم امشب ویلچر نشینت میکنم قراره پاهاتو از دست بدی...استغفرالله📿😔
فیلیکس:رو مبل نمیشه میریم رو تخت ادامه میدیم...
ا/ت:باشه
فیلیکس:عیبابا حالا که خودت میخوای قراره دردش بیشتر بشه...🙂📿📿📿📿📿📿📿📿
هان:سنجاببب کیوتمممم(لباتو بوسید ولم نمیکرد)
ا/ت:خفه شدمممم
هان:یه راندمون نشه؟
ا/ت:نه نشه
هان:بیب این گزینه وجود خارجی نداره.
ای ان:وای الان باید چیکار کنم؟بزا زنگ بزنم به چان
سونگمین:بدون حرف بلندت کرد بردتت...
چان:بیب چیزی میخوای؟
ا/ت:نه
چان:تا جایی که یادمه همیشه وقتی میشینی رو پام یه چیزی میخوای
ا/ت:اصن پا می...
چان:نه دیگ کار از کار گذشته...📿بریم نماز؟
لینو:عوممم بیب بیدارش کردی...رفتین تو اتاق باهم نماز بخونید😔📿
چانگبین:کیوت کوچولووو *بوست میکنه*
هیونجین:اهه بیب یادته ۱۲راند قول دادی؟الان وقتشه که بهش عمل کنی
ا/ت:نخیر
هیونجین:عزیزم امشب ویلچر نشینت میکنم قراره پاهاتو از دست بدی...استغفرالله📿😔
فیلیکس:رو مبل نمیشه میریم رو تخت ادامه میدیم...
ا/ت:باشه
فیلیکس:عیبابا حالا که خودت میخوای قراره دردش بیشتر بشه...🙂📿📿📿📿📿📿📿📿
هان:سنجاببب کیوتمممم(لباتو بوسید ولم نمیکرد)
ا/ت:خفه شدمممم
هان:یه راندمون نشه؟
ا/ت:نه نشه
هان:بیب این گزینه وجود خارجی نداره.
ای ان:وای الان باید چیکار کنم؟بزا زنگ بزنم به چان
سونگمین:بدون حرف بلندت کرد بردتت...
۵۵۳
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.