پارت 33
سناریو: جادوی شکوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو شکوک بودم نمیتونستم حرکت کنم یا چیزی بگم
ریوشی: دویدن سمت میساکی بغل کردنش*اشک ریختن* قول میدم انتقامت بگیرم...
دازای: میره دستش میزاره رو شونه ریوشی* اروم باش^^
ریوشی: نمیتونم
اینوری: انگشتش میزنه به دست یومه*
یومه خوبی
با انگشتی که بهم خورد افتادم زمین
اشکام سرازیر شد
اینوری: یومهههه......
دازای: ولش کن... بزار گریه کنه اروم شه
اینوری: باش...
روز بعد
مراسم خاکسپاری میساکی*
چویا یهو کنترلش از دست دادن و بلند فریاد زد
چویا: چرااااا.... تمه احمق... بهت...«گریه*».. هق... بهت... گفتم.. مواظب خودت باش
ریوشی: بغل کردن چویا: اروم... باش... اونی چان
چویا: اشک ریختن*
یه هفته بعد*
ریوشی: رفتن پیش آیکو سان*
سلام
آیکو: سلام^^
ریوشی:ایکو سان میشه برام قاتل های میساکی رو پیدا کنی
آیکو: باش... بهت خبر میدم
ریوشی: ممنون... رفتن بیرون از ادراه پلیس رفتن سر قبر میساکی*
1 ساعت بعد*
زنگ خوردن گوشی ریوشی*
ریوشی: الو
آیکو: سلام
ریوشی: سلام
آیکو: اطلاعاتی که خواستی پیدا کردم مثل اینکه یه باند خلافکارن ردشونو زدم برات ادرس میفرستم
ریوشی: اریگاتو
آیکو: خاهش^^
قط کردن*
ریوشی: رفتن به ادرسی که ایکو سان داده بود*
پس اینجان
رفتن داخل ساختمون
ادامه دارد.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو شکوک بودم نمیتونستم حرکت کنم یا چیزی بگم
ریوشی: دویدن سمت میساکی بغل کردنش*اشک ریختن* قول میدم انتقامت بگیرم...
دازای: میره دستش میزاره رو شونه ریوشی* اروم باش^^
ریوشی: نمیتونم
اینوری: انگشتش میزنه به دست یومه*
یومه خوبی
با انگشتی که بهم خورد افتادم زمین
اشکام سرازیر شد
اینوری: یومهههه......
دازای: ولش کن... بزار گریه کنه اروم شه
اینوری: باش...
روز بعد
مراسم خاکسپاری میساکی*
چویا یهو کنترلش از دست دادن و بلند فریاد زد
چویا: چرااااا.... تمه احمق... بهت...«گریه*».. هق... بهت... گفتم.. مواظب خودت باش
ریوشی: بغل کردن چویا: اروم... باش... اونی چان
چویا: اشک ریختن*
یه هفته بعد*
ریوشی: رفتن پیش آیکو سان*
سلام
آیکو: سلام^^
ریوشی:ایکو سان میشه برام قاتل های میساکی رو پیدا کنی
آیکو: باش... بهت خبر میدم
ریوشی: ممنون... رفتن بیرون از ادراه پلیس رفتن سر قبر میساکی*
1 ساعت بعد*
زنگ خوردن گوشی ریوشی*
ریوشی: الو
آیکو: سلام
ریوشی: سلام
آیکو: اطلاعاتی که خواستی پیدا کردم مثل اینکه یه باند خلافکارن ردشونو زدم برات ادرس میفرستم
ریوشی: اریگاتو
آیکو: خاهش^^
قط کردن*
ریوشی: رفتن به ادرسی که ایکو سان داده بود*
پس اینجان
رفتن داخل ساختمون
ادامه دارد.....
۴.۰k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.