شکلات تلخ'
شکلات تلخ'
ᵖᵃʳᵗ'₃₀
دخترک موهاش رو تکون داد که اب موهاش توی صورت پسرک پاشید
+خب برای چی اومده بودی
-بابت چند لحظه پیش متاسفم
+واح...خدای من خواب میبینم؟تو از یکی عذرخواهی کنی اوکی بخشیدمت
-دل خلی ساده ای داری
+برای همینه که تونستم دل تورو اب کنم
-اصلا هم اینطور نیست
+ای وای وایسا....نکا نکنیااا...از دست من لباس زیرام همحا پخشه {زیر لب}
-بیا جلو
+عا
-جلوتر
پسرک دستشو گذاشت روی پیشونی دخترک
-تب داری
+از دست توهم بعضی وقتا خیلی ترسناک و اخمو بعضی وقتا غیر قابل پیش بینی
-برای همینه که همه ی دخترا بهم میچسپن.....باید کنارم باشی فردا قراره برم یه مصاحبه خیلی مهم که دیگه همه منو مشناسن پس دخترا میریزن سرم...مواظب باش
+چته
دخترک یجورایی غیرتی شده بود و پسرک طوری حرف میزد که انگار میخواست حرصشو دربیاره
*امم میتونم برای نهار دعوتتون کنم....فقط امروز وقت دارم
×عوکیه ولی غیر رسمی حرف بزن
*زیاد عادت ندارم
×خودم عادتت میدم
*ساعت ۳میتونی بیای
×چرا که نه
فردا
دخترک لباسی رو برداشت {اسلاید دوم} موهاش رو باز گذلشت و گردنبندی که از مادربزرگش براش مونده بود رو بست
-اتت
+اومدم
-سوار شو بریم
^خوش اومدید اقای تهیونگ....ایشون همسرتونن
+من ات هستم
^خوشوقتم
+همچنین
^میتونم شمارتون رو داشته باشم...لطفا
+عامم....چیزه...باشه...بفرمایید
پسرک به دخترک نگاه بدی انداخت و اونو بخودش چسپوند
.....................
حمایت؟
#فیک
#وانشات
#بیتیاس
ᵖᵃʳᵗ'₃₀
دخترک موهاش رو تکون داد که اب موهاش توی صورت پسرک پاشید
+خب برای چی اومده بودی
-بابت چند لحظه پیش متاسفم
+واح...خدای من خواب میبینم؟تو از یکی عذرخواهی کنی اوکی بخشیدمت
-دل خلی ساده ای داری
+برای همینه که تونستم دل تورو اب کنم
-اصلا هم اینطور نیست
+ای وای وایسا....نکا نکنیااا...از دست من لباس زیرام همحا پخشه {زیر لب}
-بیا جلو
+عا
-جلوتر
پسرک دستشو گذاشت روی پیشونی دخترک
-تب داری
+از دست توهم بعضی وقتا خیلی ترسناک و اخمو بعضی وقتا غیر قابل پیش بینی
-برای همینه که همه ی دخترا بهم میچسپن.....باید کنارم باشی فردا قراره برم یه مصاحبه خیلی مهم که دیگه همه منو مشناسن پس دخترا میریزن سرم...مواظب باش
+چته
دخترک یجورایی غیرتی شده بود و پسرک طوری حرف میزد که انگار میخواست حرصشو دربیاره
*امم میتونم برای نهار دعوتتون کنم....فقط امروز وقت دارم
×عوکیه ولی غیر رسمی حرف بزن
*زیاد عادت ندارم
×خودم عادتت میدم
*ساعت ۳میتونی بیای
×چرا که نه
فردا
دخترک لباسی رو برداشت {اسلاید دوم} موهاش رو باز گذلشت و گردنبندی که از مادربزرگش براش مونده بود رو بست
-اتت
+اومدم
-سوار شو بریم
^خوش اومدید اقای تهیونگ....ایشون همسرتونن
+من ات هستم
^خوشوقتم
+همچنین
^میتونم شمارتون رو داشته باشم...لطفا
+عامم....چیزه...باشه...بفرمایید
پسرک به دخترک نگاه بدی انداخت و اونو بخودش چسپوند
.....................
حمایت؟
#فیک
#وانشات
#بیتیاس
۷.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.