رمان: بازی عشق
ویو آکاری
یون جو از اتاق بیرون رفت داشتم فکر میکردم چرا اون کارو کردم چرا جونگ سو رو بوسیدم . خدایا خودت یه کاری کن داشتم همینجور فکر می کردم که یهو
ویو جونگ سو
حالم بد بود ولی بازم کاری نکردم رفتم پشت در اتاق آکاری داشت با خودش حرف می زد پشت در حرفاشو گوش میدادم که نمی دونم چطوری سرمو انداختم پایین و رفتم داخل و رو تخت نشستم
جونگ سو: چرا اون کارو کردی؟!
آکاری: ج...جونگ سو!!
جونگ سو: چرا اون کارو کردی؟!
آکاری:.......
جونگ سو: اصلا نمی خواد جواب بدی!
جونگ سو: حالت بهتره؟
آکاری:......اوهوم
آکاری: ب..... ببخشید(گریه)
آکاری: و... واقعا م.. معذرت می خوام(گریه)
تعجب کردم بالاخره لب باز کرد داشت گریه می کرد سرشو گرفتمو گذاشتم رو سینم
جونگ سو: اوشش آروم شو کوچولو اشکالی نداره!
جونگ سو: بسه دیگه گریه نکن کوچولو
سرشو بردم عقب گریش قطع شد یهو سرم گیج رفتو افتادم رو آکاری
آکاری: جونگ سو ؟(نگران)
بلند شدم و گفتم
جونگ سو: هیچی نیست فقط....
هنو حرفمو تموم نکردم که یهو دویدم سمت دستشویی
ویو آکاری
جونگ سو دوید سمت دستشویی دویدم و رفتم پیشش
آکاری: جونگ سو حالت خوبه؟(نگران)
همینجور داشت بالا میآورد
(همینم از سرتون زیاده فرشته و شیرین 😑😒)
یون جو از اتاق بیرون رفت داشتم فکر میکردم چرا اون کارو کردم چرا جونگ سو رو بوسیدم . خدایا خودت یه کاری کن داشتم همینجور فکر می کردم که یهو
ویو جونگ سو
حالم بد بود ولی بازم کاری نکردم رفتم پشت در اتاق آکاری داشت با خودش حرف می زد پشت در حرفاشو گوش میدادم که نمی دونم چطوری سرمو انداختم پایین و رفتم داخل و رو تخت نشستم
جونگ سو: چرا اون کارو کردی؟!
آکاری: ج...جونگ سو!!
جونگ سو: چرا اون کارو کردی؟!
آکاری:.......
جونگ سو: اصلا نمی خواد جواب بدی!
جونگ سو: حالت بهتره؟
آکاری:......اوهوم
آکاری: ب..... ببخشید(گریه)
آکاری: و... واقعا م.. معذرت می خوام(گریه)
تعجب کردم بالاخره لب باز کرد داشت گریه می کرد سرشو گرفتمو گذاشتم رو سینم
جونگ سو: اوشش آروم شو کوچولو اشکالی نداره!
جونگ سو: بسه دیگه گریه نکن کوچولو
سرشو بردم عقب گریش قطع شد یهو سرم گیج رفتو افتادم رو آکاری
آکاری: جونگ سو ؟(نگران)
بلند شدم و گفتم
جونگ سو: هیچی نیست فقط....
هنو حرفمو تموم نکردم که یهو دویدم سمت دستشویی
ویو آکاری
جونگ سو دوید سمت دستشویی دویدم و رفتم پیشش
آکاری: جونگ سو حالت خوبه؟(نگران)
همینجور داشت بالا میآورد
(همینم از سرتون زیاده فرشته و شیرین 😑😒)
۷.۱k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.