چن پارتی جیمین پارت: 26
جیمین: مطمئنی کاره ها را بوده
پوزخندی زدم که توجه همه سمتم جلب شد مگه این دختره چی داشت که انقد بهش اعتماد داشت
سه جین: ینی میخوای بگی ما دروغ میگیم و سه جین هیچکاری نکرده
جیمین: من منظورم.......
نزاشتم ادامه بده چون حالم بد میشد
سه جین: حتی انقد بهش اعتماد داری که نمیتونی قبول کنی وقتی انقد بهش اعتماد داشتی دوسش داشتی چرا اونو بجا من به خانوادت معرفی نکردی ها(داد)
خواست بیاد سمتم که دستمو به نشونه نیا نزدیک گرفتم جلو
سه جین: فقط میخوام اینو بدونم جرا اینکارو باهام کردی(بغض)
جیمین: من واقعا ازت معذرت میخوام بزار برات توضیح بدم
سه جین: هانا،سولا،جونگ کوک لطفا برین بیرون
هانا: اگه باز زد بلایی سرت اوورد چی
سه جین: هانا دارم ازت خواهش میکنم
سه تاشون رفتن بیرون جیمین اومدو رو صندلیه کنار تخت نشست خواست دستمو بگیره نزاشتم و گفتم
_هب توضیخ بده
سرشو انداخت پایین یا من اینجوری حس میکردم یا واقعا بغض کرده بود
جیمین: میدونی اون داستانی که برا مامان بابام سرهم کردی دقیقا واقعیت بود
نگاهم رنگ تعجب گرف و منتظر بهش زل زدم
جیمین: من واقعا دوست دارم از همون روز اول که اومدی داخل مدرسه تو قلبم جا باز کردی ولی من نمیخواستم اینو قبول کنم نمیخواستم عاشق کسی باشم ولی دیگه کار از کار گذشته بود و من واقعا روز به روز بیشتر عاشقت میشدم
سعی میکردم با اذیت کردنت به احساساتم پایان بدم ولی نمیشد و وقتی که تو نقش دوس دخترمو بازی میکردی واقعا میتونم بگم از ته قلبم خوشحال بودم حتی بهترین لحظه های زندگیم اون لحظه ها بود ولی زمانی که میخواستم بهت بگم روزی که گفتم پست بوم کارت دارم ها را اومد پیشمو چن تا عکس از تو و سویی جونگ نشونم داد که باعث شد قلبم خورد شه و میخواستم این دردی که من تجربه کردمو توام تجربه کنی چون تو عمرم برای اپلین بار عاشق شدم اونم ی عشق یکطرفه.......
سه جین: ولی تو درگیر عشق یکطرفه نشدی
سرشو بلند کردو با چشمای اشکیش نگام کرد
سه جین: چون منم با اینکه اذیتم میکردی ولی بازم دوست داشتم حتی وقتی که این بلارو سرم اووردی بازم هر روز دلتنگت میشدم با خودم میگفتم مگه چیکار کردم که این بلارو سرم اووردی و اینکارو باهام کردی ولی جوابی نداشتم که به علامت سوال های داخل ذهنم بدم
جیمین: سه جین من واقعا ازت معذرت میخوام(گریه)
باورم نمیشد پارک جیمین داشت گریه میکرد
سه جین: دلم میخواد ولی ولی دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم
جیمین: میدونم خیلی بخاطرم اذیت شدی میدونم خیلی ازم کینه داری ولی باور کن خیلی پشیمونم از تک تک کارایی که باهات کردم باید از همون اول بهت میگفتم(گریه)
سه جین: گریه نکن
وقتی که دیدم اروم نمیشه اروم سرشو گذاشتم رو سینم و موهاشو نوازش کردمو گفتم
_گریه نکن ی شانس دیگه بهت میدم ولی اگه بازم اینجوری اذیتم کنی هیچوقت حتی دیگه نگاتم نمیکنم
سرسو برد عقب و گف
_واقعا
سرمو به نشونه ارع تکون دادم از رو صندلی پاشد و محکم بغلم کرد
سه جین:ولی دارم میگم که این اخرین فرصتته اگه کاری کنی قول نمیدم جلوی اون دیوونه وحشی رو بگیرم
جیمین: قول میدم قول میدم دیگه هیچوقت باهات بد نشم و همیشه عاشقت بمونم
پوزخندی زدم که توجه همه سمتم جلب شد مگه این دختره چی داشت که انقد بهش اعتماد داشت
سه جین: ینی میخوای بگی ما دروغ میگیم و سه جین هیچکاری نکرده
جیمین: من منظورم.......
نزاشتم ادامه بده چون حالم بد میشد
سه جین: حتی انقد بهش اعتماد داری که نمیتونی قبول کنی وقتی انقد بهش اعتماد داشتی دوسش داشتی چرا اونو بجا من به خانوادت معرفی نکردی ها(داد)
خواست بیاد سمتم که دستمو به نشونه نیا نزدیک گرفتم جلو
سه جین: فقط میخوام اینو بدونم جرا اینکارو باهام کردی(بغض)
جیمین: من واقعا ازت معذرت میخوام بزار برات توضیح بدم
سه جین: هانا،سولا،جونگ کوک لطفا برین بیرون
هانا: اگه باز زد بلایی سرت اوورد چی
سه جین: هانا دارم ازت خواهش میکنم
سه تاشون رفتن بیرون جیمین اومدو رو صندلیه کنار تخت نشست خواست دستمو بگیره نزاشتم و گفتم
_هب توضیخ بده
سرشو انداخت پایین یا من اینجوری حس میکردم یا واقعا بغض کرده بود
جیمین: میدونی اون داستانی که برا مامان بابام سرهم کردی دقیقا واقعیت بود
نگاهم رنگ تعجب گرف و منتظر بهش زل زدم
جیمین: من واقعا دوست دارم از همون روز اول که اومدی داخل مدرسه تو قلبم جا باز کردی ولی من نمیخواستم اینو قبول کنم نمیخواستم عاشق کسی باشم ولی دیگه کار از کار گذشته بود و من واقعا روز به روز بیشتر عاشقت میشدم
سعی میکردم با اذیت کردنت به احساساتم پایان بدم ولی نمیشد و وقتی که تو نقش دوس دخترمو بازی میکردی واقعا میتونم بگم از ته قلبم خوشحال بودم حتی بهترین لحظه های زندگیم اون لحظه ها بود ولی زمانی که میخواستم بهت بگم روزی که گفتم پست بوم کارت دارم ها را اومد پیشمو چن تا عکس از تو و سویی جونگ نشونم داد که باعث شد قلبم خورد شه و میخواستم این دردی که من تجربه کردمو توام تجربه کنی چون تو عمرم برای اپلین بار عاشق شدم اونم ی عشق یکطرفه.......
سه جین: ولی تو درگیر عشق یکطرفه نشدی
سرشو بلند کردو با چشمای اشکیش نگام کرد
سه جین: چون منم با اینکه اذیتم میکردی ولی بازم دوست داشتم حتی وقتی که این بلارو سرم اووردی بازم هر روز دلتنگت میشدم با خودم میگفتم مگه چیکار کردم که این بلارو سرم اووردی و اینکارو باهام کردی ولی جوابی نداشتم که به علامت سوال های داخل ذهنم بدم
جیمین: سه جین من واقعا ازت معذرت میخوام(گریه)
باورم نمیشد پارک جیمین داشت گریه میکرد
سه جین: دلم میخواد ولی ولی دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم
جیمین: میدونم خیلی بخاطرم اذیت شدی میدونم خیلی ازم کینه داری ولی باور کن خیلی پشیمونم از تک تک کارایی که باهات کردم باید از همون اول بهت میگفتم(گریه)
سه جین: گریه نکن
وقتی که دیدم اروم نمیشه اروم سرشو گذاشتم رو سینم و موهاشو نوازش کردمو گفتم
_گریه نکن ی شانس دیگه بهت میدم ولی اگه بازم اینجوری اذیتم کنی هیچوقت حتی دیگه نگاتم نمیکنم
سرسو برد عقب و گف
_واقعا
سرمو به نشونه ارع تکون دادم از رو صندلی پاشد و محکم بغلم کرد
سه جین:ولی دارم میگم که این اخرین فرصتته اگه کاری کنی قول نمیدم جلوی اون دیوونه وحشی رو بگیرم
جیمین: قول میدم قول میدم دیگه هیچوقت باهات بد نشم و همیشه عاشقت بمونم
۳۰.۸k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.