برادر

برادر
پارت ۵

پ ات: عانه نه
پ ات: فقط تعجب کردم
ات: اها

که ................ می خوای بخونی بیا پایین




















یونگی وارد صحنه میشود
یونگی: صبح بخیر
پ یو ات: صبح بخیر پسر قشنگم
یونگی: عا
که ات بهش علامت میده که باباشون مهربون شده
یونیگ: اها مرسی
ات: خب من میرم که اماده شم برم کافه
پدر و مادر ات: بسلامت
یونگی: بای
ویو ات
رفتم اماده شدم سوار ماشین شدم و..... پیش به سوی کافه امروز رییس کافه قرار بود که بگه تو این هفته کی بجاش رییس میشه چون خودش می خواست بره سفر خانوادگی
رسیدم کافه پیادت شدم رییس کافه هم دیدم یه سلامی کردم وارد کافه شدیم

رییس: سلام
کارمندا: سلام
رییس : همونطور که میدونید من دو هفته می خوام با خانوادم برم مسافرت و باید یه رییس برای کافه انتخاب کنیم با توجه به سابقه ی کاری و امتیاز و رفتار با مشتری هایی که داره من ات رو انتخاب میکنم چون همیشه کارارو خوب انجام میده و برخورد با مشتری ها خیلی خوبه ات از می خوام بیای اینجا
ات: چشم
رییس: ببین اینا پرورنده هان هرچی هم که وارد حساب میشه نصف پولش مال تو نصف دیگش مال من به هرکی هم که خواستی حقوق بدی با توجه به حقوق خودت ۳ میلیون وون بده ( بچه ها وون واحد پولشونه)
ات: چشم

رییس :بیا اینا هم پرونده ها حواست باشه ساعت ۱۰ شب تعطیل میکنیم
ات: بله قول میدم از انتخابتون راضی بمونید
رییس : امید وارم
بعد نیم ساعت رییس کافه رفت از اونجا
ات :خب هانیونگ تو برو طی بیار زمین تمیز کن
کای تو هم برو میز و صندلی هارو تمیز کن
کای: اوف باشه
ات: میسو گارسونی هیون سوک تو هم ظرفا رو میشوری خودمم سفارشا رو حاضر میکنم
همه: چشم
ات :خوبه

خماری
شرطا ۳ لایک ۲ کام ۲ فالو

نظرتون راجب فیک هم بگید