part10
part10
ویو ا/ت
داشتم با کوک بحس میکردم که یهو دیدم لخت شدم
ا/ت:کوک نکن خوبببب
کوک:باید بهش عادت کنی بیبی
ا/ت:کوک من الان با تو هیچکاری نمیکنم اوکی
کوک:خب برایچی بیبییی.
ا/ت:چون خجالت میکشم
کوک:خوب اصلا بیا فردا ازدواج کنیم
ا/ت:چیییی کوک مامان و بابام حتی تورو هم ندیدن
کوک:خوب بیا زنگ بزنیم بهشون
ا/ت:اصل....
ویو ا/ت
داشتم باهاش حرف میزدم که یهویی دیدم کوک نیستش حوله رو پیچیدم دور خودم و رفتم بیرون که دیدم با گوشی من زنگ زده به مامان و بابام و داره باهاشون حرف میزنه بدو بدو رفتم پیشش و بهش گفتم
ا/ت:کوککککک (عربده)
کوک:هیشششش
ا/ت:سلام مامان سلام بابا *لبخند فیک*
مامان ا/ت:چه داماد خوشگلی دارم *حالا شما فک کنید مامان باباش هم کره ای بلدن*
ا/ت:ماماننننن
بابای ا/ت:دخترم آروم باش چه دوست پسر خوشگلی داری خوش به حالت
مامان ا/ت:داماد گلم حالا کی عروسی؟
کوک:خاله جان فردا میریم واسه خرید وسایل اگر اجازه بدید
مامان ا/ت:باشه برید مزاحمتون نمیشم
کوک:خداحافظ خاله
مامان ا/ت و بابای ا/ت:خداحافظ
*قطع کرد*
کوک:بفرما اینم جور ش فردا میریم واسه خرید
ا/ت:باشه بابا توهم
کوک:بهتره بریم بخوابیم
ا/ت:باشه بریم
ویو کوک
ا/ت رو بردم روی تخت و یه پتو کشیدم روش و خودم هم کنارش خوابیدم
*پرش زمانی به ساعت ۱۰*
کوک:ا/ت بیدار شو *عربده*
ا/ت:چیه چی شده کی حمله کرده
کوک:امروز باید بریم خرید کنیممم
ا/ت:اها اون موضوع باشه بریم
ویو ا/ت
لباسام رو پوشیدم *اسلاید ۲* و رفتم بیرون که دیدم کوک خیلی خوشتیپ شده *اسلاید ۳*
ا/ت:خوب بریم کوکی؟
کوک:باشه بریم
ویو ا/ت
رفتیم و رسیدیم فروشگاه و کوک اومد و حمله کرد روی چیز ها و با شوق و ذوغ خرید میکرد......
*خوب دوزتان اینم پارت ۱۰ امیدوارم راضی باشید*
ویو ا/ت
داشتم با کوک بحس میکردم که یهو دیدم لخت شدم
ا/ت:کوک نکن خوبببب
کوک:باید بهش عادت کنی بیبی
ا/ت:کوک من الان با تو هیچکاری نمیکنم اوکی
کوک:خب برایچی بیبییی.
ا/ت:چون خجالت میکشم
کوک:خوب اصلا بیا فردا ازدواج کنیم
ا/ت:چیییی کوک مامان و بابام حتی تورو هم ندیدن
کوک:خوب بیا زنگ بزنیم بهشون
ا/ت:اصل....
ویو ا/ت
داشتم باهاش حرف میزدم که یهویی دیدم کوک نیستش حوله رو پیچیدم دور خودم و رفتم بیرون که دیدم با گوشی من زنگ زده به مامان و بابام و داره باهاشون حرف میزنه بدو بدو رفتم پیشش و بهش گفتم
ا/ت:کوککککک (عربده)
کوک:هیشششش
ا/ت:سلام مامان سلام بابا *لبخند فیک*
مامان ا/ت:چه داماد خوشگلی دارم *حالا شما فک کنید مامان باباش هم کره ای بلدن*
ا/ت:ماماننننن
بابای ا/ت:دخترم آروم باش چه دوست پسر خوشگلی داری خوش به حالت
مامان ا/ت:داماد گلم حالا کی عروسی؟
کوک:خاله جان فردا میریم واسه خرید وسایل اگر اجازه بدید
مامان ا/ت:باشه برید مزاحمتون نمیشم
کوک:خداحافظ خاله
مامان ا/ت و بابای ا/ت:خداحافظ
*قطع کرد*
کوک:بفرما اینم جور ش فردا میریم واسه خرید
ا/ت:باشه بابا توهم
کوک:بهتره بریم بخوابیم
ا/ت:باشه بریم
ویو کوک
ا/ت رو بردم روی تخت و یه پتو کشیدم روش و خودم هم کنارش خوابیدم
*پرش زمانی به ساعت ۱۰*
کوک:ا/ت بیدار شو *عربده*
ا/ت:چیه چی شده کی حمله کرده
کوک:امروز باید بریم خرید کنیممم
ا/ت:اها اون موضوع باشه بریم
ویو ا/ت
لباسام رو پوشیدم *اسلاید ۲* و رفتم بیرون که دیدم کوک خیلی خوشتیپ شده *اسلاید ۳*
ا/ت:خوب بریم کوکی؟
کوک:باشه بریم
ویو ا/ت
رفتیم و رسیدیم فروشگاه و کوک اومد و حمله کرد روی چیز ها و با شوق و ذوغ خرید میکرد......
*خوب دوزتان اینم پارت ۱۰ امیدوارم راضی باشید*
۲۰.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.