دکتر روان پزشک من🍻♥
پارت 38🍷♥
#رضا
ناهار و با پسرا خوردیم بعد همگی رفتن سرکار خودشون منم تا ساعت 6 کار کردم رفتم دنبال پانیذ دم خونه دیا اینا بودم زنگ زدم پانیذ اومد پایین و سوار ماشین شد
رضا:سللاااام
پانیذ:سلاممم نفصم چطوری
رضا:خوبم بریم وسایلاتو جمع کنیم
پانیذ قیافه پوکر فیس گرفته
پانیذ:یعنی یادت نرفته
رضا:نه بر چی یادم بره
خنده ای کردیم و حرکت کردیم خونه پانیذ تا وسایل هاشو جمع کنه رفتیم تو پانیذ وسایل هاشو جمع کرد رفتیم خونه خودمم رو مبل بغلم هم نشسته بودیم
پانید:غذا چی بپزم
رضا:نمیدونم
پانیذ:کیک بپزیم (لوس)
رضا:هممممم چه شود
پانیذ از بغلم اومد بیرون رفتیم سمت آشپزخونه پانیذ کل مخفلات از کابینت برداشت
پانیذ:طعم اش چی باشه
رضا:هر چی تو دوست داری
پانیذ:خب من کاکائو دوست دارم
خنده ای بلند کردم با هم دیگه دست به کار شدیم داشتم تخم مرغ هم میزدم که آرد ریخت تو سرم و پانیذ بر خودش میخندید محو خنده اش شدم بهترین خنده ی دنیا بود واسم من آرد پاشیدم رو صورتش بعدش کلی آرد بازی گند کاری کیک گذاشتیم تو فر قیافه هامون دیدنی بود تو همین حال بودیم یه فکری زد تو سرم
رضا:عکس بگیریم
پانیذ:با این قیافه
رضا:آره مگع چشع
پانید:باش
گوشیم در آوردم با هم دیگه عکس های قشنگی گرفتیم
پانید:برو لباست و عوض کن منم اینا جارو جمع میکنم میریم حموم
رضا:باش
رفتم لباسم عوض کردم رفتم آشپز خونه پانیذ تقریبا همه جا و جمع کرده بود و رفت حموم کیک آماده شده بود ورش داشتم با شکلات تزیین اش کردم هنوز پانیذ حموم بود منم کیک گذاشتم رو میز منتظرش شدم.....
#پانیذ
دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون یه تیشرت و شلوارک مشکی پوشیدم رفتم آشپز خونه دیدم نه کیک هست نه رضا رفتم پذیرایی دیدم با کیک نشسته اونجا روشم طرف من نیست پاورچین پاورچین رفتم دستم حلقه کردم دور گردنش
پانید:خیلیییی گشنگ تزیین کردی
و یه بوسه ی محکم رو گونش کاشتم
رضا:حالا بیا ببینیم خوشمزس یا نه
رفتم کنارش نشستم کیک برید یکیش خودش برداشت یکیشم به من دادم
از کیک برداشتیم خوردیم واقعا خوشمزه شده بود
رضا:خیلی خوشمزس
پانیذ:معلومه که خوشمزسچون ما درست کردیم
رضا:معلومه که خوشمزس
پاشدم کیک گذاشتم تو یخچال رفتیم که بخوابیم به سه نکیشده بود که خوابم برد....
ببخشید دیر گذاشتم چون اثات کشی داریم نتونستم زود بزارمم....
#رضا
ناهار و با پسرا خوردیم بعد همگی رفتن سرکار خودشون منم تا ساعت 6 کار کردم رفتم دنبال پانیذ دم خونه دیا اینا بودم زنگ زدم پانیذ اومد پایین و سوار ماشین شد
رضا:سللاااام
پانیذ:سلاممم نفصم چطوری
رضا:خوبم بریم وسایلاتو جمع کنیم
پانیذ قیافه پوکر فیس گرفته
پانیذ:یعنی یادت نرفته
رضا:نه بر چی یادم بره
خنده ای کردیم و حرکت کردیم خونه پانیذ تا وسایل هاشو جمع کنه رفتیم تو پانیذ وسایل هاشو جمع کرد رفتیم خونه خودمم رو مبل بغلم هم نشسته بودیم
پانید:غذا چی بپزم
رضا:نمیدونم
پانیذ:کیک بپزیم (لوس)
رضا:هممممم چه شود
پانیذ از بغلم اومد بیرون رفتیم سمت آشپزخونه پانیذ کل مخفلات از کابینت برداشت
پانیذ:طعم اش چی باشه
رضا:هر چی تو دوست داری
پانیذ:خب من کاکائو دوست دارم
خنده ای بلند کردم با هم دیگه دست به کار شدیم داشتم تخم مرغ هم میزدم که آرد ریخت تو سرم و پانیذ بر خودش میخندید محو خنده اش شدم بهترین خنده ی دنیا بود واسم من آرد پاشیدم رو صورتش بعدش کلی آرد بازی گند کاری کیک گذاشتیم تو فر قیافه هامون دیدنی بود تو همین حال بودیم یه فکری زد تو سرم
رضا:عکس بگیریم
پانیذ:با این قیافه
رضا:آره مگع چشع
پانید:باش
گوشیم در آوردم با هم دیگه عکس های قشنگی گرفتیم
پانید:برو لباست و عوض کن منم اینا جارو جمع میکنم میریم حموم
رضا:باش
رفتم لباسم عوض کردم رفتم آشپز خونه پانیذ تقریبا همه جا و جمع کرده بود و رفت حموم کیک آماده شده بود ورش داشتم با شکلات تزیین اش کردم هنوز پانیذ حموم بود منم کیک گذاشتم رو میز منتظرش شدم.....
#پانیذ
دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون یه تیشرت و شلوارک مشکی پوشیدم رفتم آشپز خونه دیدم نه کیک هست نه رضا رفتم پذیرایی دیدم با کیک نشسته اونجا روشم طرف من نیست پاورچین پاورچین رفتم دستم حلقه کردم دور گردنش
پانید:خیلیییی گشنگ تزیین کردی
و یه بوسه ی محکم رو گونش کاشتم
رضا:حالا بیا ببینیم خوشمزس یا نه
رفتم کنارش نشستم کیک برید یکیش خودش برداشت یکیشم به من دادم
از کیک برداشتیم خوردیم واقعا خوشمزه شده بود
رضا:خیلی خوشمزس
پانیذ:معلومه که خوشمزسچون ما درست کردیم
رضا:معلومه که خوشمزس
پاشدم کیک گذاشتم تو یخچال رفتیم که بخوابیم به سه نکیشده بود که خوابم برد....
ببخشید دیر گذاشتم چون اثات کشی داریم نتونستم زود بزارمم....
۲۲.۸k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.