فیک طلسم شده قسمت ۷۲
بعداز بازی هنری گفت خوب من ببرمت به آینده چشمات رو ببند
جسیکا زود بست و هنری بردنش توی قایق و گفت چشمات رو باز کن
جسیکا ذوق زده بود نمیدونست چکارکنه
هنری از تمام خاطرات اش گفت و در آخر از اینده آوردش بیرون و خونه ای درختی شو نشون داد و گفت من اینجا قلمروی منه تو اولین نفری هستی اینجا اومدی
و گفت ممنونم ازت
جسیکا گفت بازم به دیدنت میام هنری عزیزم
تا اومد خونه جون کوک رو با قیافه اسلاید چهارم دید بسیار عصبی بود ازش پرسید کجا بودی هوم دستش رو محکم کوبید به میز
جسیکا گفت خوب داشتم پاساژ هارو نگاه میکردم
جون کوک هیچی نگفت رفت اتاقش
جسیکا ای بابا قهر نکن دیگه ببخشید
جسیکا زود بست و هنری بردنش توی قایق و گفت چشمات رو باز کن
جسیکا ذوق زده بود نمیدونست چکارکنه
هنری از تمام خاطرات اش گفت و در آخر از اینده آوردش بیرون و خونه ای درختی شو نشون داد و گفت من اینجا قلمروی منه تو اولین نفری هستی اینجا اومدی
و گفت ممنونم ازت
جسیکا گفت بازم به دیدنت میام هنری عزیزم
تا اومد خونه جون کوک رو با قیافه اسلاید چهارم دید بسیار عصبی بود ازش پرسید کجا بودی هوم دستش رو محکم کوبید به میز
جسیکا گفت خوب داشتم پاساژ هارو نگاه میکردم
جون کوک هیچی نگفت رفت اتاقش
جسیکا ای بابا قهر نکن دیگه ببخشید
۴.۳k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.