part :7
part :7
ویو تهیونگ (علامت ته + علامت کوک- علامت میسو ^^)
یه هفته از آوردن اون پسر به اینجا میگزره سعی کردم به احساستم اهمیت ندم و نبینمش تا دوباره اون حس عجیب غریب بهم دست نده برگه هارو رو میز ول کردم دلم هوای آزاد میخواست رفتم سمت پنجره و بازش کردم از داخل حیاط صدای خنده دلنشینی به گوشم خورد ینعی صاحب اون خنده کی بود ؟
پایین رو نگاه کردم و چی. ؟ جونگ کوک ؟ عاره تعجبی نداره صداش خندش حس آرامش عجیبی بهم میده داشت باغبونی میکرد و با باغبون میخندید این چند روز خوب جا خوش کرده بود اینجا بالبخند داشتم نگاش میکردم و نمیدونم چرا ولی خندشو که میدیدم ذوغ میکردم همینجوری داشتم تماشاش میکردم که دستی دور کمرم حلقه شد میسو بود این چند روز خیلی رو اعصابم بود
+کی اومدی تو ؟
^^به چی نگاه میکردی انقد در زدم دیدم جواب نمیدی اومدم تو و دیدم داری از پنجره بیرون رو نگاه میکنی
از پنجره بیرون رو نگاه کرد و گفت : اون پسره خیلی با اون پیرمرد خوب رفتار میکنه تو عمارت همه دوسش دارن
+کارت چیه بگو
^^یعنی من نمیتونم بیام دوس پسرمو ببینم ؟
از کلمه دوس پسر خوشم نیومد من مال اون نیستم
+میسو اللان اصلا حوصله تو ندارم
دست شو کشید رو لبام و گفت :میتونم آرومت کنم ارباب من
دستش رو پس زدم ازش بدم اومد این چند رو اصلا دوست نداشتم دو رو برم بپلکه
+گفتم حوصله تو ندارم (با داد گفت ) یه ماشین میگیری میری خونت همین الان
^^اما ....
+ همین که گفتم (با داد)
میسو رفت امروز قرار بود همه برن مرخصی
چند ساعت بعد :
همه رفته بودن و کسی خونه نبود از حموم که در اومدم یه حوله دور کمرم پیچیدم و اومدم بیرون که در اتاقم رو زدن یعنی کی بود
+بیا تو
جونگ کوک جلو در نمایان شد . یه حسی بهم میگفت برو بغلش کن
ویو کوک :(علامت کوک + علامت ته -)
رفتم داخل که دیدم بالاتنش لخته شکم ورزیده ای داشت دوست داشتم برم بهشون دست بزنم . وای چی دارم میگم اَه
+ببخشد ارباب من میتونم یه ساعت برم یه جایی و برگردم ؟
-یه ساعت
+چشم
سریع اومدم بیرون قلبم داشت تو دهنم میزد چرا از حرف زدن باهاش این همه هیجان زده شده بودم ؟ قلبم دیوانه وار داشت میتپید
ویو تهیونگ (علامت ته + علامت کوک- علامت میسو ^^)
یه هفته از آوردن اون پسر به اینجا میگزره سعی کردم به احساستم اهمیت ندم و نبینمش تا دوباره اون حس عجیب غریب بهم دست نده برگه هارو رو میز ول کردم دلم هوای آزاد میخواست رفتم سمت پنجره و بازش کردم از داخل حیاط صدای خنده دلنشینی به گوشم خورد ینعی صاحب اون خنده کی بود ؟
پایین رو نگاه کردم و چی. ؟ جونگ کوک ؟ عاره تعجبی نداره صداش خندش حس آرامش عجیبی بهم میده داشت باغبونی میکرد و با باغبون میخندید این چند روز خوب جا خوش کرده بود اینجا بالبخند داشتم نگاش میکردم و نمیدونم چرا ولی خندشو که میدیدم ذوغ میکردم همینجوری داشتم تماشاش میکردم که دستی دور کمرم حلقه شد میسو بود این چند روز خیلی رو اعصابم بود
+کی اومدی تو ؟
^^به چی نگاه میکردی انقد در زدم دیدم جواب نمیدی اومدم تو و دیدم داری از پنجره بیرون رو نگاه میکنی
از پنجره بیرون رو نگاه کرد و گفت : اون پسره خیلی با اون پیرمرد خوب رفتار میکنه تو عمارت همه دوسش دارن
+کارت چیه بگو
^^یعنی من نمیتونم بیام دوس پسرمو ببینم ؟
از کلمه دوس پسر خوشم نیومد من مال اون نیستم
+میسو اللان اصلا حوصله تو ندارم
دست شو کشید رو لبام و گفت :میتونم آرومت کنم ارباب من
دستش رو پس زدم ازش بدم اومد این چند رو اصلا دوست نداشتم دو رو برم بپلکه
+گفتم حوصله تو ندارم (با داد گفت ) یه ماشین میگیری میری خونت همین الان
^^اما ....
+ همین که گفتم (با داد)
میسو رفت امروز قرار بود همه برن مرخصی
چند ساعت بعد :
همه رفته بودن و کسی خونه نبود از حموم که در اومدم یه حوله دور کمرم پیچیدم و اومدم بیرون که در اتاقم رو زدن یعنی کی بود
+بیا تو
جونگ کوک جلو در نمایان شد . یه حسی بهم میگفت برو بغلش کن
ویو کوک :(علامت کوک + علامت ته -)
رفتم داخل که دیدم بالاتنش لخته شکم ورزیده ای داشت دوست داشتم برم بهشون دست بزنم . وای چی دارم میگم اَه
+ببخشد ارباب من میتونم یه ساعت برم یه جایی و برگردم ؟
-یه ساعت
+چشم
سریع اومدم بیرون قلبم داشت تو دهنم میزد چرا از حرف زدن باهاش این همه هیجان زده شده بودم ؟ قلبم دیوانه وار داشت میتپید
۷.۴k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.