ااز زبون ته
ااز زبون ته
داشتم با ماشین میرفتم که
دیدم ا.ت زیر بارون بدون چتر گوشه خیابون نشسته
ته:راننده یه لحظه وایسا
از ماشین پیاده شود و رفتم جلو ی ا.ت
ته:چرا زیر بارون نشستی ؟ مگه ماشین نمیاد دنبالت؟
ا.ت:بابام گفته زیاد مغرور شدم امروز بیاد بدون ماشین برم.
ته:خب پیاده برو دیگه
ا.ت:آخه...
ته:بگو دیگهههه
ا.ت:آخه ...... نمیتونم خودم پیاده میرم
ته:خب بگو چی شده ؟
ا.ت:نمیشه
از.ت بلند شد و رفت که یهو
دیدم
داشتم با ماشین میرفتم که
دیدم ا.ت زیر بارون بدون چتر گوشه خیابون نشسته
ته:راننده یه لحظه وایسا
از ماشین پیاده شود و رفتم جلو ی ا.ت
ته:چرا زیر بارون نشستی ؟ مگه ماشین نمیاد دنبالت؟
ا.ت:بابام گفته زیاد مغرور شدم امروز بیاد بدون ماشین برم.
ته:خب پیاده برو دیگه
ا.ت:آخه...
ته:بگو دیگهههه
ا.ت:آخه ...... نمیتونم خودم پیاده میرم
ته:خب بگو چی شده ؟
ا.ت:نمیشه
از.ت بلند شد و رفت که یهو
دیدم
۱.۳k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.