پارت۶
پارت۶
ویوا.ت
نوشته بود که ((امشب تو با\\ر ساعت ۶ میبینمت ))..مکانشو نوشته بود ....(حالا مثلا نوشته)...اخرش نوشته بود از طرفه کوک...کوک؟ نمیشناختم کیه...براهمین ۵۰.۵۰بودم که برم یانه...خلاصه بعد کلی فکر تصمیم گرفتم برم ..لباس دامنی کوتاه مشکی پوشیدم موهامو باز گذاشتم ارایش لایتی کردم و ادکلن زدم رفتم پیشه هانا تاباهم بریم ...برااینکه تنها نباشم رفتم تا باهانا برم....خلاصههههه رفتم به اونم گفتم اونم اماده شد رفتیم
&هاناااا هاناااا
+بلع..؟ تو؟؟؟؟
&باز کنن بیام
+اوو باش بیا بیاااا
&هانا یوطپویپسدزیپیپی (میگه)
+اومممم اوک چون بهترین دوستنی وگرنه ....
&بسه انقد ور نزن خیلی خبب...
+انگار دارم باهات میاماااا
&ببین منو حرف نیارا گمشو سریع بپوش بیاااا
+خیلی خب دودقیقه ای اومدم
&زودتر
+خیلی مهمه؟
&هانااااا
+رفتم رفتممم
ویو وقتی اومد و رفتن
+ایی بوی گو\\ه میدهههه
&بیا ....
—ایششش این دختره هر\\زه چرا نمیاددد تو دانشگاه ببینمش پار\\ش میکنممم
*رییس اومدن
—بانیشخند : اوو بهشون بگو بیان....وایسا ...هانا؟....
*رییس بگم؟
—ا.ارههه برو بگو
+یکی داره میاد طرفمون (باترس)
&انقد نونور نباششش..
*سلام من بادیگارده اقای جئونم بامن بیاین
&جئون؟...فامیلیش پس جئونه ....اومم جئون کوک...وادت؟...جئون کوکککک؟...وادت هل ؟...نمدونم ولش مهم نیس
+داداچ جئون جانگکوک
&ها؟...اها جانگکوک...اصن به ع\\م بریممم
+چیییی
&چیهههه
+یبار دیگه درموردش اینطوری بگیییی
&بریممممم
میرن
+کوک؟...
—تو؟
+میره بغل کنه که کوک میره عقب و پسش میزنه : چته؟..فقطخواستم بغلت کنممم (هانا گف)
—نمیخوام...خببب مثه اینکه نامه رو دیدی و ناممو پس نزدی...ولی بایدم میومدی نمیومدی پار\\ه بودی
&چیزی گفتی؟
—هاا نه....خب بریم اصل مطلب...اولین سوالم تو جایی کار میکنی؟
&من؟
—نه عمم
&ایششش..نههه
—نه؟
&اوففف نه نه دیگهههه
—چتهههه..برامن داد نزن منم بلدم داد بزنم حتی میتونم بلندترم داد بزنمااااا
&گگگگگ ...بنال چرا منو اوردی اینجا؟
—قراره قم\\ار کنی
&وادت؟....قما\\ر؟
—اوففففف این اصن قما\\ر حالیش نیس
&میدونم چه ولی چرا منننن
—انقد نپرس ..میای یانه؟
&اینجا؟
—هااا نه پس کجا؟...
&خب ...ولشش شرط؟
—شرط؟...خببب اگه تو بردی نصفه پولام واسه تو ولی اگه من بردم تو ما\\له من میشی ؛ 😈
ویوا.ت
وقتی شرطشو گف خشکم زد من دارم باهاش قما\\ر میکنم ینی هم قما\\ر کنم هم ماله اونم بشم؟...عمرااا بمیرمم ماله اون عوض\\ی نمیشم
—اوک؟
&ها...هاااا
—میگم قبولهههه
&وایسا من چجوریه هم باهات قما\\ر کنم هم ماله تو شم؟
—اونش دیگهههه ...بماند ولی....
*رییس رییسسسسس
—چیشدهههه
*اونا اومدن دارن باند اسلحه هارو میبرن
—چییی؟...ایشش (دسته ا.ت رو میگیره باخودش میبره)..
پایان۶
ویوا.ت
نوشته بود که ((امشب تو با\\ر ساعت ۶ میبینمت ))..مکانشو نوشته بود ....(حالا مثلا نوشته)...اخرش نوشته بود از طرفه کوک...کوک؟ نمیشناختم کیه...براهمین ۵۰.۵۰بودم که برم یانه...خلاصه بعد کلی فکر تصمیم گرفتم برم ..لباس دامنی کوتاه مشکی پوشیدم موهامو باز گذاشتم ارایش لایتی کردم و ادکلن زدم رفتم پیشه هانا تاباهم بریم ...برااینکه تنها نباشم رفتم تا باهانا برم....خلاصههههه رفتم به اونم گفتم اونم اماده شد رفتیم
&هاناااا هاناااا
+بلع..؟ تو؟؟؟؟
&باز کنن بیام
+اوو باش بیا بیاااا
&هانا یوطپویپسدزیپیپی (میگه)
+اومممم اوک چون بهترین دوستنی وگرنه ....
&بسه انقد ور نزن خیلی خبب...
+انگار دارم باهات میاماااا
&ببین منو حرف نیارا گمشو سریع بپوش بیاااا
+خیلی خب دودقیقه ای اومدم
&زودتر
+خیلی مهمه؟
&هانااااا
+رفتم رفتممم
ویو وقتی اومد و رفتن
+ایی بوی گو\\ه میدهههه
&بیا ....
—ایششش این دختره هر\\زه چرا نمیاددد تو دانشگاه ببینمش پار\\ش میکنممم
*رییس اومدن
—بانیشخند : اوو بهشون بگو بیان....وایسا ...هانا؟....
*رییس بگم؟
—ا.ارههه برو بگو
+یکی داره میاد طرفمون (باترس)
&انقد نونور نباششش..
*سلام من بادیگارده اقای جئونم بامن بیاین
&جئون؟...فامیلیش پس جئونه ....اومم جئون کوک...وادت؟...جئون کوکککک؟...وادت هل ؟...نمدونم ولش مهم نیس
+داداچ جئون جانگکوک
&ها؟...اها جانگکوک...اصن به ع\\م بریممم
+چیییی
&چیهههه
+یبار دیگه درموردش اینطوری بگیییی
&بریممممم
میرن
+کوک؟...
—تو؟
+میره بغل کنه که کوک میره عقب و پسش میزنه : چته؟..فقطخواستم بغلت کنممم (هانا گف)
—نمیخوام...خببب مثه اینکه نامه رو دیدی و ناممو پس نزدی...ولی بایدم میومدی نمیومدی پار\\ه بودی
&چیزی گفتی؟
—هاا نه....خب بریم اصل مطلب...اولین سوالم تو جایی کار میکنی؟
&من؟
—نه عمم
&ایششش..نههه
—نه؟
&اوففف نه نه دیگهههه
—چتهههه..برامن داد نزن منم بلدم داد بزنم حتی میتونم بلندترم داد بزنمااااا
&گگگگگ ...بنال چرا منو اوردی اینجا؟
—قراره قم\\ار کنی
&وادت؟....قما\\ر؟
—اوففففف این اصن قما\\ر حالیش نیس
&میدونم چه ولی چرا منننن
—انقد نپرس ..میای یانه؟
&اینجا؟
—هااا نه پس کجا؟...
&خب ...ولشش شرط؟
—شرط؟...خببب اگه تو بردی نصفه پولام واسه تو ولی اگه من بردم تو ما\\له من میشی ؛ 😈
ویوا.ت
وقتی شرطشو گف خشکم زد من دارم باهاش قما\\ر میکنم ینی هم قما\\ر کنم هم ماله اونم بشم؟...عمرااا بمیرمم ماله اون عوض\\ی نمیشم
—اوک؟
&ها...هاااا
—میگم قبولهههه
&وایسا من چجوریه هم باهات قما\\ر کنم هم ماله تو شم؟
—اونش دیگهههه ...بماند ولی....
*رییس رییسسسسس
—چیشدهههه
*اونا اومدن دارن باند اسلحه هارو میبرن
—چییی؟...ایشش (دسته ا.ت رو میگیره باخودش میبره)..
پایان۶
۲.۴k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.