پارت۵
پارت۵
ویوا.ت
حاضرم مردیکه رو جررر بدمممم یجورگف وقته کلاسو گرفتی انگار یکساعته کامل وقتشو گرفتم اوسگولمشنگ یک دقیقه نشده اومدی بعد ادره به من میگمه مردیکه خررر....ایششش
ویوکوک
میخواستم برم قهوه بگیرم ز بوفه که دیدم اون دختره (ا.ت) ...بادوستاش داشت میخندید که یدفه ابش ریخت رولباسش ازخندع پارع شدم برا همین قهوه مو تموم کدم دنبالش به دستشویی رفتم...
ویوا.ت
داشتم با بچه ها حرف میزدم و کیخندیدم که یدفه اب تو دستم داشتم میخوردمش که یدفه ریخت رو لباسم ...لباسم که ماشالله سفیدم بود برا همین با سرعتتت رفتم تو دستشویی ولی داشتم میرفتم حس کردم یکی دارم پشته سرم میاد وقتی رفتم یلظه وایسادم برگشتم دیدم اون پسره ست (کوک)...
&ایششش....لباسممم ووییی خیس شدددد
&یدفه برمیگرده : شتتتتت توووو؟؟؟..(سریع بادستاش جلوشو میپوشونه )
—نترس نیومدم بخور\\مت اومدم کمکنگت کنم
&ت.تووو نیاز نیس کمک کنی ..کمکه تو دلایل داره کارهایی باهاش پیش میره ....
—میفهمه نیشخند میزنه و ولی به رو نمیاره و الکی سر به نفهمیدن میزنه : منظورت چیه؟
&اووو الان چیشد نفه....نه منظورم ....الان منظورمو نگرفتی ؟
—نمیفهمم چیمیگی بزا کارمو انجام بدم برم
&جمع میکنه خودشو میره عقب : چ..چهکاری؟
—میره جلوتر : اوسکول برات پیرهن جدید اوردم با دستمال ..(دستمال حالا پارچه مخصوصه خشککردن)
&تودلش : ووییی شتتت حالا چجوری ازش بگیزم دستمو بردارم معلو\\م میشه بد\\\نمممم....
.
&خ..خببب بزار اونجا خودم برمیدارم تو برو
—اوناج کثیفه بگیر من برم
&تو دلش : واییی این چقد چیزههه..اهههه
—بگیرررر
&تو دلش : اووو پس این منح\\\رف الان فهمیدم منظورش چیه که ازش بگیرم و اونجا کثیفه....بیشعور منح\\رف بدبختتت ...(هیی دختره ی چی بگم....دهنتو ببنداااا😠)..
—نمیگیری؟...میخوای خودم دربیارم برات بپوشونم؟
&ع.عاااا چییی خب (بزور با دسته بسته ازش میگیره )...ممنون حالا برووو
—بانیشخند یهچشمک مرمو\\زی میزنه میره : من رفتم
&وقتی رف : وااا این چشههه مردیکه هی\\\ز (((دوزتان فیکه😂البته خودمم واقعا حرصم گرف میخوام جرشش بدم ولی....مود کوک : خفه شو انقد زر نزن برو ادامه رمان اومدی ..مزاحمم
.((.(.me : اووک اوککک من رفتممم....
ویوا.ت
خلاصهه وقتی رف لباسمو عوض کردم ولیوقتی داشتم میرفتم یدفع انگار افتاد رفتم عقب دیدم یه امه هست برداشتم دیدم یه نوشته هست وقتی داشتم میخوندم که وقتی مکانشو و از طرفه اون کسی که داده بود چشام گشاد شد که تو نامه نوشته بود که.....
پایان۵
خمارییی😈😂😂بخدا دستم درد گرف دوپارت براتون گذاشتم ....وسطای امتحانام براتون گذاشتم😂
ویوا.ت
حاضرم مردیکه رو جررر بدمممم یجورگف وقته کلاسو گرفتی انگار یکساعته کامل وقتشو گرفتم اوسگولمشنگ یک دقیقه نشده اومدی بعد ادره به من میگمه مردیکه خررر....ایششش
ویوکوک
میخواستم برم قهوه بگیرم ز بوفه که دیدم اون دختره (ا.ت) ...بادوستاش داشت میخندید که یدفه ابش ریخت رولباسش ازخندع پارع شدم برا همین قهوه مو تموم کدم دنبالش به دستشویی رفتم...
ویوا.ت
داشتم با بچه ها حرف میزدم و کیخندیدم که یدفه اب تو دستم داشتم میخوردمش که یدفه ریخت رو لباسم ...لباسم که ماشالله سفیدم بود برا همین با سرعتتت رفتم تو دستشویی ولی داشتم میرفتم حس کردم یکی دارم پشته سرم میاد وقتی رفتم یلظه وایسادم برگشتم دیدم اون پسره ست (کوک)...
&ایششش....لباسممم ووییی خیس شدددد
&یدفه برمیگرده : شتتتتت توووو؟؟؟..(سریع بادستاش جلوشو میپوشونه )
—نترس نیومدم بخور\\مت اومدم کمکنگت کنم
&ت.تووو نیاز نیس کمک کنی ..کمکه تو دلایل داره کارهایی باهاش پیش میره ....
—میفهمه نیشخند میزنه و ولی به رو نمیاره و الکی سر به نفهمیدن میزنه : منظورت چیه؟
&اووو الان چیشد نفه....نه منظورم ....الان منظورمو نگرفتی ؟
—نمیفهمم چیمیگی بزا کارمو انجام بدم برم
&جمع میکنه خودشو میره عقب : چ..چهکاری؟
—میره جلوتر : اوسکول برات پیرهن جدید اوردم با دستمال ..(دستمال حالا پارچه مخصوصه خشککردن)
&تودلش : ووییی شتتت حالا چجوری ازش بگیزم دستمو بردارم معلو\\م میشه بد\\\نمممم....
.
&خ..خببب بزار اونجا خودم برمیدارم تو برو
—اوناج کثیفه بگیر من برم
&تو دلش : واییی این چقد چیزههه..اهههه
—بگیرررر
&تو دلش : اووو پس این منح\\\رف الان فهمیدم منظورش چیه که ازش بگیرم و اونجا کثیفه....بیشعور منح\\رف بدبختتت ...(هیی دختره ی چی بگم....دهنتو ببنداااا😠)..
—نمیگیری؟...میخوای خودم دربیارم برات بپوشونم؟
&ع.عاااا چییی خب (بزور با دسته بسته ازش میگیره )...ممنون حالا برووو
—بانیشخند یهچشمک مرمو\\زی میزنه میره : من رفتم
&وقتی رف : وااا این چشههه مردیکه هی\\\ز (((دوزتان فیکه😂البته خودمم واقعا حرصم گرف میخوام جرشش بدم ولی....مود کوک : خفه شو انقد زر نزن برو ادامه رمان اومدی ..مزاحمم
.((.(.me : اووک اوککک من رفتممم....
ویوا.ت
خلاصهه وقتی رف لباسمو عوض کردم ولیوقتی داشتم میرفتم یدفع انگار افتاد رفتم عقب دیدم یه امه هست برداشتم دیدم یه نوشته هست وقتی داشتم میخوندم که وقتی مکانشو و از طرفه اون کسی که داده بود چشام گشاد شد که تو نامه نوشته بود که.....
پایان۵
خمارییی😈😂😂بخدا دستم درد گرف دوپارت براتون گذاشتم ....وسطای امتحانام براتون گذاشتم😂
۲.۲k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.