همخونه اخموی پارت ۳

#همخونه_اخموم🌱
#PaRt3
جیمین
تمرین ک تموم شد با بچها خدافزی کردم وسایلم برداشتم و سمت ماشینم رفتم سوار شدم بعد ی ساعتی رسیدم خونه وارد خونه ک شدم بوی ادکلن جدیدی میومد انگارم زنونه بود ولی من از این ادکلنا ندارم بیخیالی گفتم و وارد اتاقم شدم با دیدن دختری ک روتختم خابیده بود چشام گرد شد این دیگ کیه؟؟
رفتم سمتش اروم تکونش دادم
جیمین:خانوم..هی دختر
ا/ت:چیهه ولم کن بزار بخابم
بازم تکونش دادم ک چشماشو باز کرد و با دیدن من سریع سرجاش نشست
ا/ت:شما ا..اینجا چی..چیکارمیکنید؟!
جیمین:ببخشید ک خونه خودمه من باید از تو بپرسم توخونه من چیکار میکنی؟!
ا/ت:یعنی چی خونه تو؟!عموم اینجارو برا من اجاره کرده
جیمین:نچ اشتباه اومدی
ا/ت: اگ اشتباه اومدم پس کلید از کجا میاوردم؟!
جیمین:الان زنگ میزنم ب آقای کیم تکلیفتو مشخص میکنم
ا/ت:زنک بزن منو میترسونی خودش کلیدو بم داد
گوشیمو از جیبم دراوردم و چش غره ای ب  دختره رفتم و شماره اقای کیم رو گرفتم
_سلام خوبیدآقای کیم
+سلام پسرم خوبی
_خداروشکر خوبم میگم ک شما کلید خونه منو چرا دادید ب ی خانوم دیگ
+کلید اتاق تورو دادم؟!ای وای پسرم ببخشید حواسم نبوده الانم ک اینجا نیستم
_پس کجایی؟!
+اومدم مسافرت ی یماهی نیستم
_پس من چیکار کنم با این دختره؟!
+بزار پیشت بمونه سعی میکنم زود برگردم خدافز
محلت حرف زدن بم دادن و قط کرد
نگاهی ب دختره ک...