پارت نوزدهم
دوساعت پیش
بالی پشت در بود
+اون چیه تو دستت
_سمه من یه ایده دارم
ایده این بود که من سم رو بخورم و خودم رو به مردن بزنم و از اونجا بزنیم بیرون
که یه سری چیز ها پیش اومد باعث شد سلیمان متوجه شود که احمد پایش را خیلی از گلیمش دراز کرده و والده را تهدید کرده
وقتی که بالی مرا از آن مجلس کول کرد که به روش خودش خاکم کند ما فرار کردیم از دست پدرم
ما نزدیک های یک سال بود که فرار کرده بودیم
یک دختر دو ماهه داشتم
هر هفته به قصر سر میزدیم و قبل رفتن چک میکردیم که پدر آنجا نباشد
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش رسید!
بالی پشت در بود
+اون چیه تو دستت
_سمه من یه ایده دارم
ایده این بود که من سم رو بخورم و خودم رو به مردن بزنم و از اونجا بزنیم بیرون
که یه سری چیز ها پیش اومد باعث شد سلیمان متوجه شود که احمد پایش را خیلی از گلیمش دراز کرده و والده را تهدید کرده
وقتی که بالی مرا از آن مجلس کول کرد که به روش خودش خاکم کند ما فرار کردیم از دست پدرم
ما نزدیک های یک سال بود که فرار کرده بودیم
یک دختر دو ماهه داشتم
هر هفته به قصر سر میزدیم و قبل رفتن چک میکردیم که پدر آنجا نباشد
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش رسید!
۴۶۶
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.